دانلود رمان ارکان از صبا ترک با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

زهرا در کافه دوستش مشغول کار و زندگی است و در یک سفر به همراه دوستان دانشگاهی اش در کیش با مرد متعصب و غیرتی عرب تباری به نام ارکان آشنا می شود که برنامه هتل و گردش زهرا را خودش نقشه ریزی کرده، چون مدت ها است که به او علاقه مند و زیر نظرش دارد، ارکان از عشیره ای سرشناس است که به خاطر کینه و دشمنی برادر بزرگش از خانواده دور است و…

خلاصه رمان ارکان

_ دخترخانم… بند کفش من رو می بندی؟ لباس های رنگی، یک دختر غرق رنگ ها، لبخندی که برق آن در نگاه خرمایی رنگش هم م یدرخشد. چشمان خرمایی رنگ، از آن خرماهایی که روی نخل های کشور من می درخشند، زیر خورشید سوزان. نه آ نقدر طلایی و کال و نه آ نقدر پخته و تیره. نگاه مرددی بین من و همراهانش که به سمت گیت پرواز می روند، می کند.

_ بله، البته. صدایش مانند حریر نرم است و لطیف، صورتش همچون گل سرخ، شکفته از شرمی دخترانه، نباید بیشتر از ۱۸ سالش باشد. از همین حالا هم می گویم او نقطه مقابل من است. او خود نور است. خم می شود و کوله پشتی اش روی زمین رها… سنگین است. وسایل دخترها و مجردی. لباس ها و… _ بفرمایین… امیدوارم دستتون خوب بشه. دستم؟ زیر بغلم است…