دانلود رمان بازیگر عشق از Anita.a با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان درمورد دختری به اسم پارمیداست که چند سال پیش از کشور فراری شد. و حالا وقتشه برگرده تا… برگرده تا خیلی چیزها رو عوض کنه… برگرده و سر از راز‌های خانواده‌اش دربیاره! رازی که…

خلاصه رمان بازیگر عشق

دانای کل : شارلوت با استرس به خودش مدام یادآوری میکرد که امروز همه چیز را باید بفهمد تا قرارهایش با پرهام تمام شوند. نمی توانست احساسات نوپایش که با دیدن پرهام به وجود آمده بود را نادیده بگیرد، باید سریع راه گریزی پیدا می کرد. لباسهای مناسب صورتی و سفید زیبایی با کمک شادی پوشید و راهی کافی شاپی شد که هر بار قرارشان را آنجا می گذاشتند . وقتی وارد شد، پرهامِ جذاب، زیادی در دید بود. به طرفش قدم برداشت و در راه اخمی کرد به دسته ای از دخترهای دبیرستانی که خیره به پرهام عشوه می آمدند.

با نشستنش پرهام پیش دستی کرد: سلام خانومی . شارلوت با لحن گرفته ای پاسخ داد: سلام . پرهام: چیزی شده؟ – آنیتا کیه؟ صدای بغض دار شارلوت که زیادی طبیعی هم شده بود باعث شگفتی پرهام شد در حدی که حتی انکار هم نکرد : – چطور؟ کی بهت گفته؟ – پارمیدا از رابطه ی ما خبر نداشت و وقتی بهش گفتم از پسرخاله ش خوشم میاد گفت که شما خیلی وقته عاشق همید . با مظلومیت ادامه داد: پرهام عاشقشی؟ پرهام با اخم هایی درهم، در دل شاخ و شانه ای برای پارمیدایی کشید که عروسک غربی اش را آزرده بود.

با جدیت گفت: نه! جریان آنیتا کلا فرق داره و هیچ جای نگرانی برای تو نیست . – واقعا؟پرهام گیج بود. احساسش به شارلوت را درک نمیکرد. به طرز عجیبی هر روزی که از آشناییاش با این دختر گذشته بود احساساتش قوی تر شده بود؛ حسی که پرهام نمی خواست باور کند که عشق است؛ ولی تا به حال هم چنین چیزی را تجربه نکرده بود. هر خنده ی شارلوت لذت بخش تر از حتی بوسیدن آنیتا بود! برعکسِ شارلوت، دلش نمی خواست آنقدر زود این حس نوپا را از دست بدهد، پس به ناچار توضیح داد…