دانلود رمان بیگانه از آلبر کامو با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

این کتاب داستان یک مرد درونگرا به نام مرسو را تعریف می‌کند که مرتکب قتلی می‌شود و در سلول زندان در انتظار اعدام خویش است… داستان در دههٔ ۳۰ در الجزایر رخ می‌دهد.

خلاصه رمان بیگانه

«این مطلب راست بود، هنگامی که مادرم خانه بود، تمام اوقات، ساکت با نگاه خود مرا دنبال می‌کرد و روزهای اول که به نوانخانه آمده بود اغلب گریه می‌کرد و این به علت تعییر عادت بود. پس از چند ماه اگر می‌خواستند او را از نوانخانه بیرون بیاورند بازهم گریه می‌کرد. بازهم بعلت تغییر عادت بود. کمی هم به این جهت بود که در سال اخیر هیچ بدیدن او نیامده بودم. و همچنین بعلت اینکه یکشنبه‌ام را می‌گرفت. صرف نظر از زحمتی که برای رفتن با اتوبوس، گرفتن بلیط، و دو ساعت در راه بودن می‌بایست می‌کشیدم.

مدیر بازهم با من حرف زد. ولی من دیگر به او گوش نمی‌دادم. بعد به من گفت:« گمان می‌کنم می‌خواهید مادرتان را ببینید.» من بی اینکه جوابی بگویم بلند شدم. او پیشاپیش من به سوی در حرکت کرد. در پلکان، برایم گفت:« او را در اطاق کوچک مرده‌ها گذاشته‌ایم. برای اینکه دیگران متاثر نشوند. در اینجا هر وقت کسی می‌میرد، بقیه تا دو سه روز عصبانی‌اند و این موضوع باعث زحمت می‌شود.» از حیاطی عبور می‌کردیم که عده‌ی زیادی پیرمرد، در آن، دسته دسته باهم وراجی می‌کردند.

هنگامی که ما عبور می‌کردیم آن‌ها خاموش می‌شدند، و پشت سرما باز گفت‌و‌گو شروع می‌شد. گوئی که همهمه سنگین طوطی‌هاست. دم یک ساختمان کوچک مدیر از من جدا شد.« آقای مرسو شما را تنها می‌گذارم، در دفتر خود برای انجام هرگونه خدمتی حاضرم. بنا به قاعده ساعت ده صبح برای تدفین معین شده است. زیرا فکر کردیم بدین ترتیب، شما خواهید توانست در بالین مذهبی به خاک سپرده شود. بر من واجب است که لوازم این امر را فراهم کنم اما خواستم ضمنا شما را هم مطلع گردانم.»…