دانلود رمان بی دفاع از هاله بخت یار با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی ژنتیک دانشگاه تهران رو می‌دزده تا مشکلش رو حل کنه… اما متوجه میشه پدر جانان همون مردیه که باعث مرگ پدر و مادرش شده و این باعث میشه که جانان رو وسیله‌ی انتقام خودش قرار بده اما علاقه‌ای اشتباه شکل می‌گیره‌و…

خلاصه رمان بی دفاع

استاد کمی به جلو خم شد و خیره به بهراد که ماگ قهوه اش را در دست گرفته بود گفت: -خیلی چیزا به من ربط نداره ولی الان که خواسته یا ناخواسته درگیر این ماجرا شدم، می خوام همه چیز رو از زبون خودت بشنوم. بهراد جرئه ای از قهوه اش نوشید و پا روی پا انداخت: -مگه جانان همه چیز رو واست تعریف نکرد؟ استاد به پشتی مبل تکیه داد و گفت: -چطور زنده برگشتی؟ -بهراد ماگ قهوه اش را روی میز کنارش گذاشت و گفت: -معجزه بود.

استاد، سوالی نگاهش کرد که بهراد خونسرد ادامه داد: -زنده موندنم دلیلی جز این نداشت. و من با خود گفتم دلیلت برای برگشت، آنقدر محکم بود که مقابل مرگ هم ایستادی. برگشتی تا آدم هایی را که زندگی شان به زندگی ات وابسته است نجات دهی. برگشتی تا خواهرت را نجات دهی. من را هم؟ شاید…! استاد نفس عمیقی کشید و خیره به چشمان خسته ی بهراد گفت: -برگزاری این کنفرانس به نفعت بود. چرا ازش جلوگیری کردی؟ بهراد پوزخندی زد و کلافه دستی در موهایش فرو برد: به چه قیمتی؟

به قیمت تهدید شدن زندگی یه آدم؟ دستانم را محکم مشت کردم. کاش اصلا وجود نداشتم که بهراد بخواهد از موضعش پایین بیاید. استاد لبخند کمرنگی زد و نگاهم کرد. نگاهم را سمت دیگری تاب دادم. آخ لعنت به تو بهراد… حالا چه فکرها که در موردم نمی کند.  استاد ماگ قهوه اش را از روی میز برداشت. جرعه ای نوشید و گفت: -پس می خوای بی خیالش بشی؟ -نه! نگاهم سمت بهراد که خونسرد به استاد نگاه می کرد کشیده شد و بی اراده گفتم: -نمی خوای بی خیالش بشی؟ لبخند کمرنگی زد و گفت: -اگه زنده برگشتم، نه…