دانلود رمان جدال عشق و غیرت از شایسته نظری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

روایت واقعی از دختری به نام راز است که به اجبار با مردی اخمو و ترش رو ازدواج می کند. دست بر قضا شب خواستگاری متوجه می شود این مرد همان استاد بداخلاقش است که او را مشروط کرده. راز بعد از ازدواج همچنان به دنبال عشق قدیمیش است. و غیرت استادش را به چالش می کشد.

خلاصه زمان جدال عشق و غیرت

فقط خدا می دانست در آن لحظات چه می کشم. خندیدم و خودم را به لودگی زدم: ـ ای بابا مثلا اومدیم عروسی حنانه بیا کمی برقصیم. از جایم بلند شدم. مادر دیگر مخالفتی برای وضع پوششم نکرد. حتما متوجه وخامت حال زارم شده بود. دست در دست حنانه وارد پیست رقص شدیم. مهارت زیادی در رقصیدن داشتم. هر نگاهم به سمت حسام موقع رقصیدن تیری بود که به قلبش اصابت می کرد. همانطور که من در حال مرگ می رقصیدم او را وادار به تماشا می کردم: الهه دست

حسام را گرفت و به زور وارد پیست شدند. حسام نمی رقصید فقط به آرامی دست می زد. نگاه اخم آلودش به سمت من بود. دست به داخل جیبش کرد و چند تا پنج هزار تومانی به دهان الهه گذاشت. سپس به سمت من و حنانه که روبروی هم دیگر بودیم آمد. نمی فهمیدم نفس دارم یا نه؟ وقتی روبرویمان ایستاد. دوباره دستش را داخل جیب داخلی کتش کرد یک بسته تراول پنجاه هزار تومانی در آورد و به آرامی در حالی که نگاهش به چشمانم بود تمام تراول را روی سر من و حنانه انداخت.

بم بم ضربان قلبم بالا گرفت؛ نگاه الهه با خشم سمتم کشیده شد. در حال رقص به ما نزدیک شد و با حرص گفت: ـ حسام مثل اینکه من زنتم. اونوقت ارزشم از خواهر و دوست خواهرت کمتره؟ سرش را به تندی سمتش چرخاند: ـ قبلا برای شما چک کشیدم. یادت که نرفته. در ضمن در مورد خواهر و دوستش حرفی نشنوم. با قدم های بلند پیست را ترک کرد و روی صندلیش نشست. بچه های کوچک زیر پایمان ورجه وورجه می کردند و تراول ها را از زمین جمع می کردند.