دانلود رمان جنون دلبستگی (جلد دوم) از دنیل لوری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

زن از تاریکی می ترسد مرد آن را حکم می کند. “در یک شب زمستانی زندگی این دو در هم تنیده می شود”. زن لباس هایش خیلی تنگ، پاشنه هایش خیلی بلند است. با صدای خیلی بلند می خندد، بدون رعایت آداب غذا می خورد و بیشتر گفته های کتاب ها را در هم می آمیزد. کمتر کسی می داند این فقط یک پنهان کاری ماهرانه برای مخفی کردن حمله های عصبیش است…

خلاصه رمان جنون دلبستگی

_ آیا تا حالا دنبال چیزی بودی، ساشا، چیزی که نتونی تغییرش بدی، مهم نیست چقدر تلاش کنی؟ عطر مالیم و وانیلیش، تاثیری که دست هایش تا چند روز بر من گذاشته بود، لباس های مسخره اش، صدای خنده گرفته و خفه اش که بدنم را غرق لذت و نشاط می کرد. _ بعد طعمش رو بچشی… و باعث بشه بلرزی.  _و یادت بره چرا در وهله اول نمی خواستی این کار رو بکنی؟ ساشا دهانش را باز کرد، بعد آن را بست. _چیزی رو می خوای که نمی تونی داشته باشیش.

کلمات طوری با ناباوری برزبانش جاری شد، انگار باور نداشت چیزی که می
خواهم را نمی توانم داشته باشم. آشفتگیم را کنار زدم. _چیزی را می خواستم که می توانستم داشته باشم. _ استفاده جالب از زمان گذشته. شاید اون رو نمی خوای چون همیشه می دونی نمی تونی به دستش بیاری.
زهرخندی زدم، متنفر بودم که همیشه حق با ساشا بود. همیشه جیانا را در قفسه ای دور از دسترس قرار داده بودم، نه به این خاطر که به تازگی با آنتونیو ازدواج کرده بود و اولین ملاقاتمان را فراموش کرده بود.

بلکه به این دلیل که چیزی واقعی و اصیل در موردش وجود داشت. او مرا آن طور که واقعا بودم می دید. کثیف. لکه دار. هر چیزی را که سعی کرده بودم در مورد کودکیم محو کنم، دیده بود. من برای فرار از گذشته ام سخت جنگیدم. من از عقب کشیده شدن به سختی اجتناب می کردم. باید خیالم راحت می شد که یک بار دیگر از دسترسم خارج شده بود، اما با خاطره
اخیرش که روی تختم دراز کشیده بود و سرانجام با چشمانی شیرین و مطیع به من خیره شده بود، هیچ احساس آرامشی نداشتم….