دانلود رمان شراره ی عشق از پریسا بیات با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان درباره ی دختری به نامِ پریاست که بسیار شیطون و سرزنده است وزندگی خوب و ارامی دارد ولی زندگی ارام این دختر با رفتن به دانشگاه به هم می خورد واین دختر برای پرداخت بدهی پدرش مجبور می شود با استاد دانشگاش که پسر یکی از دوستایِ پدرشِ است که از قضا دشمن پریاست به مدت یک سال به صورت صوری ازدواج کند ولی توی این ازدواج اتفاقاتی می افتد که…

دانلود رمان شراره ی عشق

بعد از گذاشتن خریدا توی ماشین منو ارشاویر مثل یه زوج خوشبخت از خانوم احمدی خدافظی کردیم وبه سمت ماشین رفتیم چند دقیقه از حرکت ماشین نگذشته بود که گفتم:نگه دار با داد من ارشاویر سریع ماشینو نگه داشت از ماشین پیاده شدم و سریع دربستی گرفتم وبه سمت خونه رفتم مامان:پریا حاضری؟،الان ارشاویر مییاد دنبالت -نه مامانی نمییاد اس داده که براش کاری پیش اومده نمیتونه بیاد مامان:یعنی چی نمیتونه بیاد،مثلا امروز عروسیه ها -تروخدا عصبانی نشو مامان جون،

به خدا خودشم کار داره،وگرنه حتما میومد. (اره جون عمش)  مامان:والا چی بگم دخترم، ببینم ساعت چند ارایشگاه وقت داری؟ -یازده ،چطور مگه؟ مامان: اوه اوه ،پس پاشو ببینم ،نیم ساعت بیشتر وقت نداریا -مامانی حواست کجاست ،من که حاضرم ،ببینم مطمئنی این ارایشگاه نمییای مامان:نه عزیزم،من پیش اکرم خانوم راحت ترم
-باشه پس فعلا خدافظ بعد از خدافظی با مامان از خونه خارج شدم وبه سمت اژانسی که بیرون وایستاده بود رفتم بعد از رسیدن به ارایشگاه از ماشین پیاده شدم و به سمت ارایشگاه راهی شدم

تا وارد ارایشگاه شدم پیش خودم گفتم:وای عجب ارایشگاهیه،خدایی حرف نداره سلیقه ی الهه جون -ببخشید ،وقت قبلی داشتید؟ -بله؟ -میگم وقت قبلی داشتید ؟ -اهان،بله خانوم -لطفا اسمتون -پریا محمدی هستم -پس شما عروس الهه خانوم هستید،بفرمایید از این طرف با خانوم به طرفی که گفته بود رفتیم که خانوم دیگری اومد ورو کرد به همون خانومی که باهاش حرف زدم وگفت:وای نه تروخدا زهراجون،دیگه کسیو راه نده زهرا:نه سمیه،این دختره همین پریاست سمیه: اِ پس شما عروس الهه جونی…