دانلود رمان شرطبندی از جنیفر کروزی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

مینروا دابز می دونه که پایان خوش فقط توی داستان‌ های پریان وجود داره، به‌ خصوص با مردی که برای برنده شدن توی یه شرطبندی، ازش خواسته باهاش شام بخوره. حتی اگه اون مرد، کالوین موریسی خوشتیپ و موفق باشه. برای کال تعهد غیرممکنه، به‌خصوص با زنی به بداخلاقی مین. حتی اگه کفش‌ های عالی بپوشه و دلش رو به لرزه بندازه. وقتی در پایان قرارشون با هم خداحافظی می کنن، ارتباطشون رو با هم قطع می کنن و توافق می کنن که دیگه هیچوقت همدیگه رو نبینن. ولی سرنوشت نقشه‌ی دیگه‌ای براشون کشیده و…

خلاصه رمان شرطبندی

صبح روز بعد، کال مشغول تماشای بازی رقت انگیز یه بازیکن محوطه بیرونی چمن به اسم بنتلی بود که سعی داشت توپ رو پرت کنه و همون لحظه دو دست سرد از پشت چشم هاش رو گرفتن. بوی اسطوخودوس و دارچین مشامش رو پر کرد و لذت تمام وجودش رو گرفت. آهی کشید و گفت: «این شیطونیا بهت نمیاد مینی» و برگشت و سینتی رو دید که با قیافه ای وارفته، دست هاش رو عقب می برد. «سین؟» سینتی گفت: «سلام.» کال قدمی عقب رفت و گفت: «ببخشید، بوی عطرت شبیه بوی عطر یکی از دوستهامه.

البته اون عطر نمیزنه بوی خودشه.»  بعد با خودش گفت: واسه تماشای این بازی مسخره هم نمی آد. و از خودش بابت این اشتباه احمقانه اش عصبانی شد. »؟ سینتی با قیافه ای که انگار آماده ی حمله بود،گفت: «عطر؟» کال قدم دیگهای عقب رفت و گفت: «خب، حالت چطوره» یه توپ قل خورد و تا کنار پاهاش اومد. خم شد تا توپ رو برداره. «بهتره از زمین بری بیرون این بچه ها غیرقابل کنترل اند.» سینتی آب دهنش رو قورت داد و گفت: «درسته. فقط می خواستم بهت سلام بدم.»

کال گفت: «سلام.» چشمش به صندلی تماشاچی ها افتاد و هری رو دید  که داشت از سکوی تماشاچی ها بالا می رفت. گفت: «داره کدوم گوری… »  و همون لحظه چشمش به مین افتاد که بالای سکو نشسته بود. موهای فرفری اش کوتاه شده بودن و زیر نور خورشید می درخشیدن. یه بلوز گشاد و نازک سفید پوشیده بود و با دیدن هری صورتش درخشید. مثل یه فرشته شده بود و دیدنش باعث شد برای یه لحظه نفس کال بند بیاد. با صدای بلندی گفت: «موهاش رو کوتاه کرده.» و سینتی گفت: «چی؟» و رد نگاه کال رو دنبال کرد…