دانلود رمان مال من باش از نگین قاسمی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

زیبا با دزدیده شدنش توسط ارسلان پسر خشن و خلافکاری،که هیچ چیزی توی جهان نیست که نتونه به دستش بیاره، زندگیش از اینرو به اون رو میشه. ارسلان از کودکی با یه بیماری بزرگ شده که کلی هم ازش لذت می برم و ببینین که زیبا قصه ما با ورودش به زندگی ارسلان مجبوره که با این شرایط بسازه و جزوی ازش بشه…

خلاصه رمان مال من باش

ا خشم سرمو بلند کردم که هرچی از دهنم در میاد بارش کنم که با دیدنش روی تخت زَهره ام ترکید و از ترس و بی اراده گفتم وااای و دستم و روی قلبم گذاشتم: آی،وای،مردم، جنی چیزی هستی؟! بسم الله الرحمن الرحیم ( فوت کردم طرفش) نه نیستی… چه وضعشه قلبم وایستاد اوف… نفس عمیقی کشیدم قبل از اینکه بازدمم و آزاد کنم گفت: نمی‌کشمت. نفسم قبل از آزاد شدن تو سینه ام حبس شد چی شد؟! گفت نمی کشمت؟! وای خدایا شکرت.

نفس حبس شدم و آزاد کردم ولی قبل از خوشحال شدن ذهنم درگیر شد، چشمام و ریز کردم و با اخم رو بهش گفتم: پس ازم چی می خوای؟ از جاش بلندو به سمت در اتاق رفت و بعد از وارد کردن رمز در با صدای تیکی باز شد برگشت طرفم و گفت: مال من میشی. از اتاق رفت بیرون. چی؟! لبامو غنچه کردم… یعنی چی دقیقا؟! یعنی ازم می خواد سوء استفاده کنه؟! از تصورش چشمام درشت شد واااای نکنه بلا ملایی سرم بیاره!!! من شوهر دارم… خاک بر سرت، توان که می دونی من شوهر دارم پس این چه حرفی بود زدی؟!

جفت دستامو روی سرم گذاشتم و فشارش دادم انگار داخل مغزم داشتن چکش می کوبیدن … از روی تخت بلند شدم و مانتو و شال چروکیده امو درآوردم و پرت کردم  روی تخت و به سمت سرویس بهداشتی رفتم… بعد از شستن صورتم سرمو زیر شیر آب سرد گرفتم مغزم انقدر که داغ کرده بود خنک نمیشد، سرمو بلند کردم و به خودم توی آینه نگاه کردم آب از موهام و صورتم می‌چکید، به زیر چشمم که سیاهی ریمل ریخته بود دست کشیدم و کامل تمییزش کردم، خدایا خودت بهم رحم کن…