دانلود رمان از فرار تا عشق از زهرا_ا با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

_بهنااااااااااز _هااااااااان _یه کاسه تخمه بیار _نوکر بابات سیاه بود _خب تو هم سیاهی. غرق فیلم بودم که یهو یه چیزی خورد تو سرم چنان جیغی زدم که خودم ترسیدم. _تا تو باشی به من نگی سیاه. _آخه الاغ مگه تو سیاهی…

خلاصه رمان از فرار تا عشق

صدای جیغ و داد بچه ها روشنیدم مثل خر کیف کردم کولمو انداختم رو شونه ی بهناز و دویدم سمت در محکم کوبیدم به در یک آن کلاس ساکت شد ریز خندیدم بهی که بهم رسید خندید بهش چشمکی زدم و مثل دزدا آروم آروم درو باز کردم اول پامو گذاشتم بعدشم دستمو آوردم تو بعدش سرمو و گفتم: سلا |||||||||م. بچه ها هماهنگ نفس عمیقی کشیدند. شقایق از اون عقب دوید سمت میز معلم و با یه پرش وایساد روش بچه ها هر کدوم آماده شدن و یه ژستی گرفتن بهناز اومد تو کولمو پرت کرد رو نیمکت و روی میز معلم ضرب گرفت که دامیک بزنه اول شقایق تخته پاک کن به دست خوند:

پیرهن صورتی دل منو بردی کشتی تو منو غممو نخوردی. مینا با مسخره بازی دستشو میزد به موهاش و عشوه میومد با اون صدای نازکش آخر خنده بود: نشون به اون نشون یادته گل سرخی روی موهات نشوندی بهناز هم دامیک میزد هم میخوند: گفتی من میرم الان زودی برمی گردم گفتی من میام اونوقت باهات همسر می گردم سپیده تخته پاک کنو از دست شقایق کش رفت و خوند: _چراغ شام تارم بیا چشم انتظارم چقدر نازت کشیدم تو رفتی از کنارم. منم صدامو کلفت کردمو خوندم: بیا رحمی به حال زار ما کن بیا این بی وفایی را رها کن تو گفتی آشناییمون خطا بود خطا کردم تو هم امشب خطا کن…

داشتم میخوندم که کلاس ساکت شد چشامو که برای ژست بسته بودم باز کردم همه ی بچه ها ساکت منو نگاه می کردند بهناز لبشو گاز گرفت و به پشتم اشاره کرد وا اینم خله ها در بسته اشاره کردن نداره با تعجب گفتم: چته چرا اینجوری میکنی؟ جن دیدی شکر خدا؟ چرا خفه خون گرفتی بقیه بچه ها قیافه ی مچاله ایی به خودشون گرفتن وا مث اینکه همشون جن زده شدن یک جنی نشونت بدم اون سرش ناپیدا یا امام اولی!!!!!! دامغانیههههه تو دلم نالیدم خدایا هدفت از خلقت این چی بود آخه همش داره خوشیمو کوفتم میکنه اه اه همشم مچ منه بدبختو میگیره مظلوم برگشتم سمتش. _خانم ما….