دانلود رمان جنون آغوشت از نگار_ب با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…

خلاصه رمان جنون آغوشت

“پویان” به سمت میز منشی رفتم و تند :گفتم: «بابا هست؟ مریض داره؟» _نه فعلا، میتونید برید داخل. سرى تکون دادم و وارد اتاق بابا شدم. داشت نسخه های بیمارهاش رو میخوند با شنیدن صدای در سرش رو بالا گرفت و نگاهم کرد. تا خواستم لب باز کنم و غر بزنم، گفت: «هرچی مامانت بگه همونه پویان!» اخم کردم و عصبی به سمت میز رفتم. دست هام رو محکم روی میز زدم گفتم: مگه من بچه ام که منو بازیچه خودتون کردید ها؟ بابا عینکش رو برداشت و گفت: «مامانت ندونه من میدونم چه کارهایی میکنی باید با یک آدم ازدواج کنی نه یک عوضی مثل خودت!»

با شنیدن حرف هاش داغ کردم و گفتم: «حواست باشه بابا چی میگی!» بابا پوزخند زد و گفت: «هست هست. هرشب هرشب پیش این و اون!» _«من نمیتونم مهتاب رو تحمل کنم! من نمیتونم با یک آدم مذهبی زیر یک سقف باشم!» یک دفعه بابا بلند قهقهه زد و گفت: «آخ فکر کن، بعد ازدواج تسبیح بگیری دست هات هی زیر لب ختم و ذکر و صلوات بفرستی همون بهتر با مهتاب ازدواج کنی، بلکه آدم بشی.» بعد اخم کرد و گفت بیشتر به این عوضی بازی هات ادامه و «بیشتر به د این عوضی بازی هات ادامه بدی، یک طور دیگه برخورد میکنم، آبروی کیانی ها رو میبری تو.»

عصبی گفتم: «کیانی ها،کیانی ها، کیانی ها! بسه تو رو خدا!» _ اره، کیانی ها! حالا برو مریض دارم الان! من با مهتاب ازدواج نمیکنم! بابا عمیق بهم نگاه کرد و گفت: «اگه تونستی عاشق یک دختر که خوب و عالیه بشی؛ شاید یه فکری به حالت کردم و با مامانتم صحبت کردم.» داد زدم:- مگه عاشقی کشکه من میتونم تو یک ماه عاشق بشم؟ بشم؟ اه، حرف ها می زنی! بابا خندید و گفت: «هیچ چیز غیر ممکن نیست!» با قدم های محکم از اتاق بیرون اومدم و از مطب خارج شدم. سوار ماشین شدم و به سمت خونه مجردیم حرکت کردم. این دوتا من رو می کشتن، حتما می کشتن.