دانلود رمان خورشید و ماه با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

با اعصاب داغون در خونه رو باز کردمو رفتم تو مثل همیشه دود سیگار و بوی اون وامونده کل خونه رو گرفته بود با مقنعه مدرسه ام جلوی بینیمو گرفتمو رفتم سمت پنجره و بازش کردم، یه نفس عمیق کشیدم سریع رفتم توی اتاقمو لباسامو با تیشرت و شلوار سرمه ایم عوض کردم و رفتم تو آشپزخونه تا ناهار درست کنم میدونستم حتی اگه از گشنگی بمیره هم به خودش زحمت نمیده غذا درست کنه برنجو که دم کردم پریدم تو حموم تا برنج دم بکشه منم میام…

خلاصه رمان خورشید و ماه

در حالی که کمربند شو باز می کرد گفت: +پیاده شو. از ماشین پیاده شدم و به رستوان رو به رو خیره شدم یه رستوران سنتی با تخته ای سقف داری که دور و برش پر از گل بود و گل های پیچک تا بالای تخت ها رو پوشونده بودن با حس عطر تلخ رهام به خودم اومدم. +برو. دستشو با فاصله از کمرم قرار داد عاشق این کاراش بودم یادمه همیشه می گفت دوست ندارم تا وقتی محرم نشدیم دستم بهت بخوره بزار زنم شییییی، بعدشم کلی می خندید رسیدیم به یکی از تخت ها نشستیم روش -خوب؟ +چی خوب؟ -همین که منو آوردی اینجا. + دلیلی نداشت. -پس چرا اومدیم؟ +خواستم شب آخری پیشم باشی.

زیادی سرد شده بود باهام و این اذیتم می کرد پس سکوتو انتخاب کردم تا شامی که تو انتخابش نقشی نداشتم برسه با آوردن شام توسط گارسون توی سکوت زجر آور غذامونو خوردیم ساعت طرف های نه شب بود که رسیدیم در خونه، نمیدونم قصدش از اومدن بیرون چی بود وقتی روی هم دو کلمه هم حرف نمیزد. -ممنون خیلی خوش گذشت +خواهش میکنم وظیفه بود. -شب بخیر. اومدم پیاده بشم که مچ دستمو گرفت متعجب از این حرکتش برگشتم سمتش. -بله؟ هیچی شب بخیر. سریع از ماشین پیاده شدم.  احساس می کردم مچ دستم هنوز از گرمای دستش گرمه در حیاطو باز کردم و رفتم تو،

تا خواستم در خونه رو باز کنم گوشیم زنگ زدم رهام بود! -بله ؟ +منم. -میدونم چیکار داشتی؟ همونطوری که کلید و توی در میچرخوندم گفتم: -الووو چرا جواب نمیدی؟ وارد خونه شدم که یه چیزی خورد توی سرم و اخ بلندی گفتم و افتادم روی زمین. صدای چی شد چی شد رهام از پشت تلفن میومد ولی من با وحشت به بابا خیره بودم که با چوب بالای سرم وایستاده بود. سرم یکم گیج میرفت، به زور بلند شدم که صدای کریه ش توی گوشم پیچید +کجا بودی؟ از سر شب منتظرت بودم عشقم. وحشت کردم تمام بدنم می لرزید گیج بود خیلی ام گیج بود. منی که دخترش بودمو نمی شناخت با تمام توانم از جام بلند شدم…

دانلود رایگان رمان خورشید و ماه

می‌توانید بدون محدودیت دانلود کنید