دانلود رمان خون برای نفس از Z_K با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دلربا دختری که عاشق فردی که انسانیتش با خوی حیوانی و درنده آمیخته شده می شود، خون آشامی که به عنوان جفت برای او انتخاب شده فردی است که سال های سال است که انسان بودن و انسانیت را از یاد برده و تنها موضوع در زندگی او خون است…

خلاصه رمان خون برای نفس

رفتم توی اتاقم و فکر کردم که خیلی دختر بزرگی شدم. مگه چی میشه اگر خودم برم بخرم؟ ولی مطمعنا مامان اجازه این کارو نمی داد. پس باید قبل از این که اون چیزی بفهمه، زود میرفتم و برمی گشتم. با استرس و هیجان زیاد بدون اینکه حتی حواسم به این باشه که پولی بردارم. بدو بدو مسیر خونه تا سر خیابونو طی کردم و درست لحظه ای که سرمو برگردوندم ببینم کسی متوجه فرارم شده یا نه، سربرگدوندن همانا برخوردم با موتور سواری که متوجه من نشده بود همانا! پرت شدنم.

پرت شدی که باعث شکستن دستم شد. هق هق معصومانه و کودکانه ام مردمو به دورم جمع کرده بود. مدام سعی می کردن بخاطر درد دستم دلداریم بدن! اما من بیشتر از دردم، از این اتفاق شوکه و ترسیده بودم. ترسی که باعث شد تا چندین ماه، لب هم به بستنی نزنم! بستنی برام تبدیل به یه خاطره ترسناک شده بود. تا روز تولدم و سورپرایز شیرینی که بابا حسینم داده بود. یه سورپرایز شیرین پر از بستنی که بهم یاد داد، خاطره های تلخ فقط و فقط باید فراموش بشن و هیچ جایی تو زندگیه ندارن!

دوست داشتنی ترین تولد عمرم رو اون روز تجربه کردم. یه تولد دوست داشتنی که منو با اون توده شیرین و یخی آشتی داد… ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام! در کنج ویران مانده ام هم خانه را گم کرده ام! هم در پی بالاعیان هم من اسیر خاکیان ! هم در پی هم خانه ام هم خانه را گم کرده ام! آهم چو به افلاک شد اشکم روان به خاک شد! آخراز اینجا نیستم کاشانه را گم کرده ام! طبق معمول همیشه غرق شده بودم توی ابیات شعر. یه ناراحی عمیق توی قلبم حس می کردم که کاشانه ام رو گم کرده ام….

دانلود رایگان رمان خون برای نفس از Z_K

می‌توانید بدون محدودیت دانلود کنید