دانلود رمان درد داشت لبخندت از دل آرا دشت بهشت با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

نازلی که تمام خانواده اش و حتی همسر برادرش پزشک هستند برای ثابت کردن خود به آن ها و اینکه رشته مورد علاقه اش (زبان انگلیسی) هم می تواند آینده ی خوبی داشته باشد، با داشتن همسر و دختری ۵ ساله تصمیم به کار می گیرد، به همین منظور در شرکتی به عنوان مترجم استخدام می شود که…

خلاصه رمان درد داشت لبخندت

ماشین جلوی شرکت توقف کرد. برای پیاده شدن مردد بودم به سمت حسام چرخیدم: اخمات رو وا نمیکنی؟ با دلخوری نگاهم کرد. -اخم دارم مگه؟ دستم را جلو بردم و بین ابروهایش فاصله انداختم. لبخندی زورکی زد و پیاده شدم هر چقدر می خواست وانمود کند، من متوجه رفتار سردش میشدم. وقتی دو روز قبل گفتم می‌خواهم به شرکت برگردم هیچ مخالف نکرد. گوشه‌ی قلبم میخواستم مرا در خانه حبس کند؛ اما او این کار را نکرده بود. من حالا وارد شرکت میشدم در حالی که تهدید گودرز رویم اثر گذاشته بود در حالی که رفتار همسرم مرا ترسانده بود،

در حالی که به خاطر نقشه ی ترنم، نباید میدان را خالی می کردم. باید خودم را به حسام ثابت می کردم. باید زندگی ام را پس می گرفتم. باید تهدید گودرز را حذف می کردم تا دیگر من و امثال من را برده ی خودش نداند. شاید خودش هم فکر می کرد دیگر برنمی گردم که با دیدنم آن طور واضح واکنش نشان داد و لبخند شیطان را به نمایش گذاشت! _صبحت بخیر نازلی، بیا اتاقم. جواب صبح بخیرش را ندادم و به دنبالش وارد اتاق شدم. همان جا کنار در ایستادم بالاخره یاد گرفته بودم این اتاق دوربین دارد و گودرز هم استاد استفاده نادرست از این دوربین ها!

-چقدر دور ایستادی؟ بلندگو بگیرم دستم؟ سر رسیدم را به سینه ام چسباندم: فعلا که صداتون میرسه! یک ابرویش را بالا فرستاد. – قهری با من؟ اخم کردم. -شما رییس من هستین من هم مدیر داخلی این رابطه رییس مرئوسی جایی برای قهر کردن داره؟ لبخندش از بین رفت و چهره اش جدی شد، دیگر بحث را کش نداد. دستوراتش را داد و مرا مرخص کرد. از رفتارم راضی بودم کف دستم گزگز می کرد برای وسوسه سیلی زدن به او؛ اما همین که لبخندش را از بین بردم راضی کننده بود. تا ظهر هر کاری کردم که گذرم به اتاقش نیفتد؛ حتی خودم را راضی کردم که…