دانلود رمان در انتظار باران از فاطمه سادات مظفری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

بارانا دختری که قتل غیر عمد نامزد شریکش داریوش به گردنش میفته و برای اثبات قاتل نبودنش مجبور میشه با داریوش…؟؟؟!!!

خلاصه رمان در انتظار باران

دست هام رو به کمرم زدم و با افتخار و غرور به باشگاه رو به روم خیره شدم. زیر لب گفتم چه باشگاهی شده بی هیچ کم و کسری… بزرگ و شیک! نگاهی به دیوار انتهای سالن که با آیینه ای بزرگ و یک دست مزین شده بود و باشگاه رو بزرگ تر و فراخ تر جلوه می داد انداختم و بلند گفتم: چه کردم من! دفترچه خاطراتم رو از جیبم خارج کرده و با گذاشتنش کف سالن باشگاه سعی کردم ذوق و شادی این روز قشنگ رو در خاطراتم حک کنم… “در مورد باشگاهی که امروز داخل ایستادم، نظرات از من بود و پول خرج کردن با داریوش.

نه این که من خرج نکنم؛ اما چون پول من در برابر پول اون خیلی کمتر بود قرار شد قسطی باهاش تسویه کنم و سهممون پنجاه پنجاه بشه نکته تعجب بر انگیز ماجرا این بود که واقعا سه دنگ از ملک باشگاه رو به نام من زد ابتدا پول قبول نمی کرد و می گفت تا وقتی با هم شریک باشیم این سه دنگ به نام شما باشه بعداز اون میتونین دوباره به من برش گردونین. اما از اون جایی که از اخلاق و منش داریوش خوشم اومده و همچنین دل کندن از این باشگاه مجلل برام سخت بود باهاش شرط کردم که هزینه سه دنگ خودم رو باهاش تسویه کنم.

در کل به طور اسمی و ظاهری نیمی از این باشگاه از آن من هست. جیغی سرشار از خوشحالی زدم و بعد از جمع کردن دفترچه، بالا پریدم. نگاهی به باشگاه خالی انداختم و وقتی از نبود داریوش و بقیه مطمئن شدم سریع مانتو و شالم رو در آوردم و کناری انداختم. بی این که بدنم رو گرم کنم مشغول هالتر زدن شدم. از بودن و نفس کشیدن در این باشگاه لذت می بردم؛ چرا که احساس می کردم مال خودمه آقا بالا سر ندارم و خانوم خودم هستم. چشم هام رو بستم و حین وزرش کام عمیقی از هوا گرفتم. بوی خوش رنگ هنوز در فضای باشگاه استشمام میشد..