دانلود رمان شاه و نواز از نیلوفر قائمی فر با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

شاه آیهان مردی که به واسطه ی گذشته اش تبدیل به آدمی شده که برای قدرت و ثروت پا رو هر چی گذاشته تا یه آدم مشهور و موفق بشه؛ تا حدی که همه بهش لقب “شاه” میدن. برای رسیدن به این موقعیت به نواز که سال ها دوست دخترش بوده هم رحم نمی‌کنه و ازش سواستفاده میکنه. اما نواز به تحریک پسری که تازه وارد زندگیش شده تصمیم می گیره آیهان رو بکشه اما موفق نمی‌شه و نواز به شکل بدتری در دام آیهان میفته… آیهان برای انتقام کاری با نواز می کنه که …‌

خلاصه رمان شاه و نواز

حس خرد شدن می کردم، دستامو دو طرف صورتم کشیدم. خودم میخواستم عین نوچه برای آیهان باشم؟ با کاری هم که کردم نمی‌تونم حالا حالاها رهاش کنم. منو وادار میکنه تا براش مثل یه جان فدا باشم چون همیشه اینو بهش القا کردم که میتونه روی من همه جوره حساب باز کنه هر جور هم رفتار کنه من ترکش نمیکنم حتی اگر در ظاهر ازش جدا شده باشم. هر آدمی خودش تعیین کننده‌ی رفتار و درخواستیه که دیگران ازش می‌کنند. به سمت طبقه‌ بالای خونه رفتم. آیهان برای من شبیه یه بیماری ژنتیکی بود که هرجور درمانش می کردم، یه مدل دیگه

بهش برمی گشتم. خودم نهیب زدم نواز؟ گریه کن شاید این همه خشم و خودخوری رو سبک کنه. لباسمو درآوردم جای دستاش روی تنم مونده بود. مثل زنی بودم که نزدیکترین و مود اعتمادترین آدم زندگیش بهش تعارض میکنه اما زبون باز نمیکنه و به کسی حرفی نمیزنه چون میترسه زندگیش از هم بپاشه از اینکه خیلی ها رو به جون خودش و اون فرد بندازه رعب داره، در گریزه اما باز هم به فرد متعرض نزدیکه باز هم تحمل میکنه سکوت میکنه و شاید عادت کنه. حرفش یادم اومد که می‌گفت روی نقطه ضعف هات دست میذارم. زن درونمو خفه کردم

و با سکوت محض لباسمو عوض کردم موهای نم دارمو بالا بستم صحنه ای که نزدیکم بود از ذهنم دور نمیشد. دوازده سال گذشته اما همیشه یاد همون لحظه ها میفتم که چطوری نزدیکم میشد چطوری به چیزایی که میخواست وادارم میکرد. گاهی محبتش گل میکرد تا بستر اهدافش رو مهیا کنه به شاه مزدور بود که به هر قیمتی میخواست همه رو زیر پای خودش نگه داره. به خودم توی آینه نگاه کردم مادرم هم شبیه من بود. در برابر پدرم همیشه سکوت می‌کرد و پدرم ازش سواستفاده می کرد، به زور عزیز مادرمو پای سفره عقد با پدرم نشونده بود …