دانلود رمان شاید حوا معشوقه شیطان بود از نازنین امیدیان با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

راجب رها دختر خونده یک خونوادست که به دنبال خونواده اصلیش میگرده… سخت تلاش میکنه اما به جایی نمیرسه… زندگی اروم و بی دغدغه ای داره تا اینکه امیر..بر میگرده…

خلاصه رمان شاید حوا معشوقه شیطان بود

چشم که باز کردم با یاد اوری اینکه باید چه مسیر های دوری رو میرفتم بی حال توی جام نشستم… خمیازه کشیدمو بدنمو کش و قوص دادم… از تخت اومدم پایین رفتم تو سرویس بهداشتی تو اتاق… سرویس بهداشتی اتاق من ۲تا در داشت که در دیگش تو اتاق بغلی باز میشد… یه جورایی مشترک بود… یه کابین شیشه ای گوشش بود که دوش داشت برای حموم کردن… توالت فرنگی ته سرویس و پایین کابین یه وان حموم یه نفره بود… رو به روی وان اینه و روشویی… من تنها ازین سرویس استفاده می کردم… اتاق بابا و مامان گلی و اقا بزرگ و مامان جون پایین بود… در واقع جز مواقع کم و معدود

کسی به جز من بالا نمیومد.. دوش گرفتم و خودمو تو حوله پیچیدم اومدم بیرون… نشستم پشت میز توالتم و اب موهامو با حوله گرفتم… چشمام می سوخت… قرمز شده بودن… سرسری یکم ارایش کردم و موهامو همونطور نم دار محکم با کش بستم… شلوار جینمو پام کردم و یه تاپ مانتوی مشکی که دیروز تنم بود رو هم برداشتم پوشیدم و شال کوله پشتی و گوشی و برگه های ادرس رو هم برداشتم… از اتاق زدم بیرون و با عجله تا پایین رفتم… پایین پله ها اروم گفتم: مامان گلی؟؟ صداش از پشت سرم اومد… باز که شالو کلاه کردی… چرخیدم سمتش..: میرم به ادرسای جدید سر بزنم…

قیافش ناراضی شد… سعی کردم لبخند بزنم… غمگین گفت: چی واست کم میزارم اخه؟؟ جلو رفتمو لپشو بوسیدم: قربونت برم فرشته تپلیم… تو از سر منم زیادی… ازش فاصله گرفتمو بای بای کردم: زود میام… غذای خوشمزه درست کنیا… لبخند زد: برو در پناه خدا. در اهنی و بزرگ خونه رو که بستم… هندزفریم رو توی گوشم گذاشتم و راه افتادم… وارد خیابون اصلی که شدم از اژانس کنار خیابون یه ماشین گرفتمو بهش ادرس اول رو دادم… کاملا نا امیدانه منتظر موندم تا برسم… سر کوچه راننده وایستاد و گفت: ابجی ماشین رو نیست کوچه… تند تند سر تکون دادم و از تو کیفم کرایش رو دراوردم…

دانلود رایگان رمان شاید حوا معشوقه شیطان بود از نازنین امیدیان

می‌توانید بدون محدودیت دانلود کنید