دانلود رمان شیطان عاشق میشود از طناز رادمنش با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

پسری به اسم داروین؛ پسر داستانمون رو خانوادش اصلا قبولش ندارن… در یک شب سرنوشتش عوض میشه…. تو عمارت مهمونی بزرگ برگزار می شه داروین که ۱۵سالش بوده حالش بد میشه… صبح که پا میشه میبینه تو تخت خواهرشه اونا می گن که به خواهرش دست درازی کرده… پسر قصمون رو از خونه می ندازن بیرون اما… داروین با تمام این سختی ها و رنج ها بزرگ می شه، میشه بزرگترین تاجر ایران داروین ما میشه… شیطان، شیطانی که عاشق میشه، عاشق دختری که داره به زور باباش با پسر عموش ازدواج می کنه، داروین ما بی کار نمی مونه از جلوی آرایشگاه دختر داستان می دزده، حالاباید شیطان میتونه قلب شیطون ترین دختر دنیارو به دست بیاره…

خلاصه رمان شیطان عاشق میشود

طناز؛ با اندوه خیره شدم به دختر ارایش شده داخل اینه… این من بود؟ صورتم به شکل ماهرانه ای ارایش شده بود و تاج زیبایی روی موهای شنیون شدم کار شده بود… دلم شکسته بود دلم می خواست بشینم برای بخت سیاه خودم زار زار گریه کنم… چرا من نباید یه روز خوش تو زندگیم ببین …. اخه خدا این حقه؟ دستی روی شونم نشست برگشتم و دیدم ارایشگره که با لبخند خیره شده به هنرش… وقتی نگاهم رو دید با لنخند گفت: _عروس خانم می پسندی؟

هر کاری کردم لبهام کش نیومد برای لبخند تنها پوزخندی نشست گوشه لبم …. پوزخندی به تلخی زندگیم…. ترجیح دادم جوابش رو ندم چون دلم خیلی شکسته بود واقعا حال حوصله ی کسی رو نداشتم…. اهی کشیدم با صدای ضعیفی گفتم: _خوب شده دستتون درد نکنه… انگار ارایشگرم فهمیده بود حالم خوب نیست چون تنها به لبخندی اکتفا کرد و رفت…. سیاهی اطرافم رو گرفته بود هنوز هم نمی تونستم باور کنم که خانوادم منو فروختن اون به پسر عموم شایان… به کسی بی نهایت ازش متنفرم…

همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد عمو و بابا تمام قول و قرار هاشون رو گذاشتن حتی هیچ کس به خودش زحمت نداد نظر منو بپرسه… هه …خنده داره اما اونا به جای نظر خواستن از من فقط بهم اطلاع دادن که اماده شم برای عروسی…. حس می کردم دارن خفه می شم چیزی راه نفس رو بسته دستی به گلوم کشیدم… مامان با صدای ذوق زده ای گفت: _وای مادر طناز چه زیبا شدی فکر کنم شایان با دیدنت پس بیفته…. رو پاشنه ی کفشم چرخیدم سمت مامان با لبخند داشت نگاهم می کرد…