رمان عاشقم شو از ناشناس بی احساس

دانلود رمان عاشقم شو از ناشناس بی احساس با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آنا دختری که زندگی آروم و روتین خودشو داره تا اینکه یه روز اونو میدزدن و مردی با یک ماسک پیشش میاد و بهش دست درازی میکنه آنا فکر میکنه اون عاشقه ولی…

خلاصه رمان عاشقم شو

یه تیکه میوه گذاشتم دهنم و بدون توجه به میز از خونه زدم بیرون و دوییدم سمت لیموزین. تقه ای به شیشه راننده زدم اما واکنشی اعمال نشد. گفتم شاید رییسش عقب نشسته باشه در عقب رو باز کردم و توش رو نگاه کردم اما هیچ کس توش نبود. ترسیده بودم برای همین درو بستم و خلاف جهت لیموزین شروع کردم به دوییدن. وقتی خسته از دوییدن ایستادم و کسی پشتم ندیدم نفس راحتی کشیدم. برای گوشیم پیام اومد. قلبم تند تپید: -دوباره فرار کنی تنبیه میشی. همین موقع لیموزین دوباره تو خیابون ظاهر شد. نه اینکه پرواز کنه… نه… عین ادم از تو خیابون دور زده بود و الان اینجا بود…

جلوی من… دوباره پیام اومد: داره دیرت میشه. سوار شو. لب گزیدم و با استرس درو باز کردم و سوار شدم. اینجا از گرما وحشتناک بیرون خبری نبود. هواخنک و مطبوع بود. چشمم به شیشه بین دوکابین راننده و خودم افتاد. دنبال هرچیزی گشتم بتونم بکشمش پایین اما نمی شد. مضطرب به بیرون خیره شدم. برای همون شماره پیام فرستادم: -کی هستی؟ پیام ارسال نشد.. خط یک طرفه بود… اشک تو چشمام حلقه زد. وقتی جلوی شرکت نگه داشت پیاده شدم و لیموزین رفت. نفسمو لرزون فوت کردم و وارد شرکت شدم. -انا…انا… به فاطیما همکارم نگاه کردم با عجله خودشو بهم رسوند و

گفت: -چیشده خانم دستیار با لیموزین رفت و امد می کنند؟ خودمم گیج بودم. چه اتفاقی توی زندگیم افتاده بود که از این رو به اون رو شده؟ -نمیدونم… واقعا نمیدونم. خلاصی از دست سوالای بی سروته اش مصیبت بود. با عجله خودم رو به میز رسوندم و مشغول کارهای روز مره ام شدم. من یک دستیار شخصی ام… یه دستیار با کار خیلی زیاد که علاوه بر کارهای مدیر عامل مخفی شرکت که تا حالا ندیدمش به بقیه هم کمک میکنم. مدیر عامل اصلی با ایمیل و چت و تماس و … کارهای شرکت رو انجام میده. من تاحالا ندیدمش. بیشتر کارهاش روی دوش منه. من خسته شدم از این حجم از کار…