دانلود رمان ققنوس از سهیلا محبوب با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

مروارید یه دختر مستقل و پر تلاش جنوبی که داره تهران درس میخونه و گیر یه همخونه ی بدکاره افتاده و جایی رو نداره بره که تو همین روزا صاحب خونش مجبورش میکنه یا اون هم باهاش همکاری کنه یا از خونه بره بیرون و اونم در به در میوفته دنبال خونه که یکی از دوستاش یه ادمی رو معرفی میکنه به اسم فراز که نه بهش اعتماد داره نه کسی میدونه چیکاره اس و کجا زندگی میکنه حالا اون اینجاست دم در خونه پسر بد دانشگاه….

خلاصه رمان ققنوس

با صدای پایی که اومد خواب آلود ولی سریع تو جام نشستم… زندگی با ساحل ریسک بزرگی بود برای دختری مثل من… عادت کرده بودم به این جور بیدار شدنا… دختر بچه ای رو دیدم که وقتی دید بیدار شدم و نگاهش میکنم سریع زد بیرون فقط تونستم دستمو سمت شال دراز کنم هنوز سرم نکرده بودم که چند تا مامور مرد هیکلی و سرباز ریختن تو اتاق… قبض روح شدم… از ترس کم مونده بود خودمو خیس کنم… مامور مردی که مسن تر بود با جدیت و فریاد گفت… مامور: روسریتو سر کن… روسریتو سر کن… هول و دستپاچه و نا خوادگاه روسری رو انداختم رو سرم… پشت سرشون فاطی

گریون وارد اتاق شد… فاطی: بخدا جناب سروان ما از هیچی خبر نداریم… ما اینکاره نیستیم… ماموران شروع کردن به گشتن سوراخ سنبه های اتاق… حتى موکت کف اتاق رو برداشتن… یکی از مأمورا سمت منی اومد که سر پا و لرزون تکیه داده بود و به دیوار و شوکه اونارو تماشا می کردم… کیفمو برداشت و محتویاتشو بیرون ریخت… اندازه یه مشت چیزی مثل سنگ پرت شد کنار وسایلام که مال من نبود… چشمام بیشتر گرد شد… مامور مسن نگاهی به من انداخت… و بعد یه نگاه به فاطی. اینجا داشت چه اتفاقی می افتاد؟ مامور: این چیه ؟؟ فاطی یه نگاه خشمگین حواله من کرد… فاطی: بخدا آقا گفت

بدبختم آواره ام بهش جا و مکان دادم… نمی دونستم که با خودش مواد جابه جا می کنه… بعد رو به من گفت… فاطی: اینه جواب خوبی من؟ حالا مواد میاری تو این خونه؟ بگو ببینم کدوم دشمنی تورو فرستاده اینجا؟؟ زبونم بند اومده بود… مواد؟؟ فقط به این فکر کردم که گورم کنده شده… مامور زنی از در وارد شد… مثل یه خواب بود و صد البته یه کابوس. از شوک خارج شدم و فریاد زدم.. مروارید: مال من نیست.. من نمیدونم اصلا اون چیه … اون بین نگاهم افتاد به دختر بچه ای که وقتی بیدار شدم کنارم دیدم چسبیده بود به پای فاطی … مامور زن از بازوم گرفت و منو از اتاق کشوند بیرون …

 

دانلود رایگان رمان ققنوس از سهیلا محبوب

می‌توانید بدون محدودیت دانلود کنید