دانلود رمان همیشه عاشق از saba_erfan با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

گریختم تا رها شوم… خلاص از گناه… از منجلاب.. و گرفتار شدم.. اسیر تو و چشمانت.. صداقت نگاهت… و به تو پیوستم به سادگی نفس کشیدن… یافتمت میان سرخوردگی و تنهایی ام… خواستمت با تمام وجود … ولی با شک … با تردید … دو دل بودم برای داشتنت… حضورت آفتابی بود و من، یخ زده… روز بودی و من، شب… نه… تو هم شب می شدی… خودم دیدم… مانده بودم که بمانم… رفتم که نباشم… ولی تو… همیشه عاشق بودی…

خلاصه رمان همیشه عاشق

کارمان توی آشپزخانه که تمام شد، رفتیم توی سالن و رو به روی تلویزیون نشستیم و همان جا بود که باز هم برای اولین بار ماهواره را دیدم، سولماز که متوجه تعجب و حیرتم شده بود، با نمایش صدها و با هزاران کانال آن، حیرتم را چند برابر کرد. حتی گاهی با توقف روی کانالی، موضوع برنامه ی در حال پخش را برایم توضیح می داد. موسیقی ، فیلم ، سریال ، رقص ، آواز ورزش ، خبر و هزار و یک چیز دیگر، بالاخره هم روی شبکه ای که در حال پخش یک فیلم خارجی بود، نگه داشت و با هیجان گفت: وای محشره ! من عاشق این فیلمم. یه فیلم عاشقانه ی باحاله به خصوص همین صحنه اش.

چشم هایم چهارتا شد. تصویری را که میدیدم در تمام طول عمرم حتی یک بار هم ندیده بودم. با شرم نگاهی به سولماز انداختم که خیلی عادی و احساساتی، به صفحه تلویزیون چشم دوخته بود. -سولماز؟ اینا چیه می بینی؟ به خدا زشته! خاموشش کن . سولماز با بی قیدی شانه ای بالا داد و گفت: چی می گی تو؟ تمام فیلم های خارجکی از این صحنه ها دارن، حالا مال این یکی، یه خرده بیشتره. تازه این شبکه،یه چیزاییش رو هم سانسور کرده. من اصل فیلم رو کامل دیدم. -خب که چی؟ دلیلی نداره که ما هم تماشا کنیم. و از جا بلند شدم و سمت تلویزیون رفتم، خواستم خاموشش کنم بلد نبودم.-بیا خاموشش کن!

من نمی دونم چطوری باید.. -ای بابا ! بیا بشین سر جات. خب می زنم یه برنامه ی دیگه! ضد حال! و من بدون این که به صفحه تلویزیون توجهی کنم، سر جایم برگشتم و سرم را پایین انداختم، سولماز با خنده گفت: – بس کن بچه مثبت! بیا عوضش کردم . هر کی ندونه خیال می کنه خودت اون تویی، نرمال باش! و صدای موسیقی به گوش رسید، سرم را بالا آوردم و گفتم: این همه شبکه! چرا نمی رید پی چیزای خوبش؟ مگه همین فیلم خارجیه، زیرنویس فارسی نداشت؟ چرا زبان انگلیستون رو تقویت نمی کنید؟ سولماز به شوخی، محکم کوبید توی کمرم و گفت: خوشم اومد! تقویت زبان انگلیسی؟