دانلود رمان رمان ولهان (جلد اول) از Ava20 با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان در مورد یه جنه… یه جن بد که ماموریت هاى خودشو داره مثل همه جن هاى بد با ذکر بِسْم الله زخمى میشه و انسانها رو دوست نداره اما نسبت به انسانها یه حسى غیر از نفرت هم داره اما این حسو نقض میکنه و جوابى بهش نمیده ، قضیه از جایى شروع شد که برادرش کشته میشه و اون مامور میشه بفهمه کیا اونو کشتن تو این راه باعث میشه خیلى اتفاقات براش بیفته و زندگیش به کل تغییر کنه و…

خلاصه رمان ولهان

خودمو بیشتر بهش نزدیک کردم و تو گوشش گفتم _ ولش کن خسته اى الان باید بخوابى زود باش برو سرتو بزار رو بالش نماز نخون چشاشو بست و خمیازه کشید بعد از چند ثانیه دوباره خمیازه کشید و گفت _ اهع ولش کن ظهر باز قضاشو میخونم. لبخند خبیثى روى لبم نشست که با شنیدن ذکر… بِسْم الله الرحمن الرحیم… که پدر این دختر گفت زخم عمیقى نشست روى بازوم نعره زدم و خودمو کشیدم عقب که خوردم زمین چشامو بستم و تالار خونه زوبعه رو تو مغزم تجسم کردم.

وقتى چشامو باز کردم تو حیاط بودم و عارض جلوم بود. (عارض: این نوع جنها برخی از انسانها را مریض می کنند.) اخم کردم و خودمو کنار کشیدم که با صداى مسخره اى خندید _ باز که تو خودتو زخمى کردى؟ خیلى برام جالبه که تو چطورى یه ولهان شدى. _خفه شو تا دق و دلیمو سر تو خالى نکردم عارض. خندید و اومد جلو بازومو کشید _بده ببینمش بازومو کشیدم و گفتم _ ول کن نمیخواد _ آروم باش پسر کاریت ندارم که. با عصبانیت رفتم تو تالار زوبعه روى تخت همیشگیش آراسته نشسته بود.

تا منو دید لبخند زد و گفت _ پسر کوچیک من چطوره بیا جلو کاموس. تنها کسى که با اسم واقعیم صدام میزد زوبعه پدرم بود. دستمو روى بازوم فشار دادم تا دردش کمتر بشه به طرفش رفتم و روبه روش ایستادم. _ ارباب بزرگ زنده باشند با همون صداى کریه و ترسناکش خندید با دستش اشاره کرد برم جلو سرمو پایین انداختم. چند قدمى به جلو برداشتم روبه روش قرار گرفتم _ میبینم که دوباره زخمى شدى. سرمو بیشتر پایین انداختم دستى به صورتش کشید. _ نقض کردن یه آدم از کارى که میخواد بکنه زیاد سخت نیست تو یه ولهانى…