دانلود رمان یادگار یک شب از مرتضی مشفق کاظمی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

روایتگر داستان عاشقی فرخ و میهن می باشد که در خلل داستان به علل انحراف مشروطه و فساد مراکز دولتی و فاسد شدن زنان جامعه می پردازد.

خلاصه رمان یادگار یک شب

هوا کم کم روشن میشد نسیم سرد شب همچنان میوزید، در شهر تهران خاموشی وغوغا توأما حکم فرما بود به این معنی که در اطراف شهر آرامش و سکوت همچنان ادامه داشت اما در وسط شهر بخصوص در میدان های توپخانه و مشق هیجان و رفت و آمد خاصی بچشم می خورد. در محله های تهران آنروز صبح در کنار هر فرد آژان قزاقی دیده میشد. عابرین هم بدون اینکه از چگونگی پیش آمد شب گذشته درست سر در بیاورند با ترس و نگرانی به قزاق ها نگریسته و آنگاه آهسته راه خود را پیش می گرفتند و دور می شدند و تنها هر زمان که چند نفری با هم بودند یکی زیر گوش دیگری می گفت: قزاق ها

شهر را گرفتند! در میدان توپخانه چنانکه گفتیم هیجان وسروصدای بیشتر بود و جمع کثیری مانند روز عید قربان در صحن آن گرد آمده بودند با این تفاوت که شاید در روز عید کسانی از میدان گذشته و به خیابان های دیگر می رفتند ولی در آنروز تقریبا همه از دروازه ها وارد میدان می شدند و به جمع می پیوستند. بیشتر دکان های شهر هنوز بسته مانده بودو صاحبانشان در انتظار روشن شدن وضع پوسط شهر روی آورده بودند.اشراف زاده، تاجرزاده، بنا و عمله درهم در میدان توپخانه به اینطرف و آنطرف می رفتند و هر یک بالحنی درباره پیش آمد شب قبل اظهار نظر و عقیده می نمودند. در ایوان عمارت

نظمیه همان دستگاهی که جواد بیچاره را عضو بیمار و ناتوانی برای جامعه ساخت و همان اداره ایکه در عوض برقراری امنیت در شهر وسیله ای برای ترساندن و وحشت انداختن جوانان وطن دوست و آزادیخواه شده بود چند نفر قزاق کشیک می کشیدند و این سو و آنسوبا قدم های نظامی می رفتند یکی از میان جمع مردم می گفت: دیشب شاهزاده… را گرفتند و دیگری با اطمینان تمام خبر می داد که… السلطنه را از پشت منزل او بردند، همین موقع درشکه ای از طرف خیابان لاله زاروارد میدان شد و بجانب میدان مشق و عمارت قزاق خانه می رفت در کنار رانند: آن قزانی نشسته بود و….