دانلود رمان ادیسه تاریک از Mariska با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

نیکولی جوردانو،چهارمین پسر از خانواده‌ی ایتالیایی مافیایی شیکاگوئه. اون جسور، کله‌شق و بی‌رحمه، طوری‌که برادرهای دیگه‌ش سعی در کنترلش دارن. وقتی تامی، بهترین دوست نیک ترور میشه، خشونت‌های نیک هم اوج می‌گیره. واسه همین، خانواده بهش پیشنهاد می‌کنن تا اداره کلاب‌شون رو بعهده بگیره، بلکه اینجوری حواسش پرت شه. نیک فقط تو دنیای مافیا بی‌رحم نیست، اون توی رابطه هم خاصه. تااینکه میا برای شغل پیش خدمتی به کلاب ادیسه تاریک میره..

خلاصه رمان ادیسه تاریک

“یه زمانی مثل یه ارباب توی قلمروت زندگی می کردی حالا به روش های قبلیت برگشتی؟” مارکو نگاهی به من میندازه، آب دهنم رو به سختی قورت میدم نیک ارباب بوده؟ خیلی خب… نیاز دارم خودم رو آروم کنم. مثل این نیست که ما داریم قرار میذاریم یا جایی همدیگه دیدیم و قراره با هم آشنا بشیم رابطه ی ما که اینجوری نیست. نیک میخنده «شاید.» من به نیک نگاه میکنم و مارکو دوباره به من. «برده جدیدته؟» نگاهش به من جوریه که انگار میخواد من رو بخوره، ضربان قلبم اوج میگیره «بله» نیک جواب میده و نگاهش رو از روی من برمیداره.

“میبینم آفرین” مارکو لبخند میزنه و قبل از اینکه دور بشه سرش رو تکون میده. این تمام حرفیه که داره. نیک نزدیک گوشم خم میشه و زمزمه میکنه. «کافیه.» «کافیه؟» میپرسم. «به اندازه کافی بهت نشون دادم.» «بیشتر هم هست.» «بله، خیلی… اما تو به اندازه کافی دیدی.» به جای اینکه به راهی که ازش اومده بودیم برگردیم، راهرو رو تا انتها به سمت دری ادامه میدیم. از در عبور می کنیم و مجموعه دیگه ای از پله ها رو که به طبقه اصلی برمی گرده بالا میریم. صدای موسیقی رو می شنوم و خودم رو رها میکنم تا بتونم از این حالت خارج بشم.

نفس میکشم و میفهمم که هنوز نمی تونم خارج بشم. می ایستم و دستش رو فشار میدم تا اون هم بایسته سوالای زیادی تو ذهنم وجود داره.اینکه من ایستادم رو دوست نداره اما باید بیشتر بدونم. حداقل وقتی من ازش جدا میشم اجازه میده فاصله بگیرم. نگاهی که اون به من میندازه شبیه اولین روز دیدارمونه نگاهش شبیه نگاه کسانیه که بعد از مدتی دوری شخص مورد نظرشون رو دیده‌ن و من میفهمم که چرا اون قبلاً یک ارباب بوده، نگاه نیک غارتگرانه است. «ببخشید من چندتا سوال دارم. من چی هستم؟» مطمئن نیستم اگه بگه برده چیکار باید بکنم…