دانلود رمان بید بی مجنون از الناز بوذر جمهری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه…

خلاصه رمان بید بی مجنون

هیراد، پس بقیتون؟ هیوا و هومان خواهر و برادر هیراد
کوشن؟ خونه عموم موندن ما هم اومدیم اینجا. اهسته جوری از که طبیعی جلوه کنه از سارا جدا شدم و کنار
هیراد نشستم. اهسته کنار گوشم زمزمه کرد، شنیدم قراره فردا برید شمال…اوهوم اما به این سادگی ها نیست.
چشم های قهوه ای رنگش رو ریز کرد و گفت: چطور؟
همه ی ماجراهایی که امروز پیش اومده بود رو تعریف کردم ریز ریز خندید و گفت:

بابا فداکار یه صله ی رحم جوش بده بیا بهت تعظیم کنم.
لبخند زدم و گفتم: فقط یه مشکلی پیش اومده که میترسم گند بزنه به نقشه ام. چی؟ بابام به مامان سوری به تعارف زد و اونا هم با تصویب رای اکثریت قرار شد همه فردا با عهد و عیال با ما راهی بشن. هیراد درست عین بمبی که منتظر بود تا ضامن اش کشیده بشه قهقهه سر داد طوری که نفس کم آورده و قرمز شده بود. لبخندی به جمع که به سمت ما برگشته بودند زدم و زمزمه کردم:

مرض به جای کمک کردن و راه کار دادنته؟ آخ ارمین به خدا دست خودم نیست با تصور این که قراره چه جنگ جهانی رخ بده خنده ام میگیره. فکر کن عمه و خاله هات گیس و گیس کشی عمو و داییهات هم فوش و فوش
کاری جان من به منم ندا بده اونجا باشم بلکه یکم روحم .
شاد بشه.