دانلود رمان اسارت شیرین (جلد اول) مترجم مهدیس با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

من سامانتا هکر FBI هستم. وقتی پشت صفحه کامپیوتر می‌شینم با همه فاصله‌ای امن دارم. دختری منزوی قدرتمند و تا به حال هیچ مردی من رو تو زندگیش نداشته… اما داستان از جایی شروع شد که..‌. اسیر دست‌های پروردگار مواد مخدر کلمبیا آندرس مورنو شدم. اون زخمی و ترسناکه. و برادر بی‌رحمش کریستیان دستور داد که من رو بکشن. من سعی کردم برای حفظ خودم بجنگم ولی نتونستم از دستشون فرار کنم. اون میخواد که اون رو بپذیرم ولی مغزم نمیتونه به بازی گرفتن استادانه‌اش جواب نده. وسواس بیمارگونه‌اش اشتباهه اما شاید من هم یه بیمار روانی باشم …

خلاصه رمان اسارت شیرین

خودم رو به اون چسبوندم و لای پتوی سنگین که به کم شدن اضطرایم کمک می کرد، آرام گرفتم. سه ماه پیش بود که فهمیدم این کار برای آروم کردنم مفیده و بهم کمک می کنه تا بتونم توی طول شب بخوابم، حتی اگه دهنم خشک شده باشه هم حاضر نیستم، این احساس آرامشی که دارم رو به هم بزنم بالاخره بعد از چند دقیقه چشم هام رو باز کردم. حالتم مثل وقتی که اسمیرنوف می خوردم و فرداش با یک گیجی بد از خواب بیدار میشدم، بود. از شب گذشته هیچ چیزی یاد نمی آوردم و بخاطر همین، سرم درد می‌کرد

و چشم هام سنگین شده بود. من چیکار کردم؟ چشم هام رو باز کردم و فوری روی تخت نشستم که دست آندرس از روم افتاد. با ضرب روی پاهام ایستادم و ازش دور شدم. نگاه تیره اش رو بهم دوخت، اما حتی سرش رو از روی بالش بلند نکرد. انتظار داشتم به سمتم یورش بیاره اما اون به سادگی و با کنجکاوی خفیفی، من رو تماشا می کرد. انگار دوست داشت ببینه بعدش می‌خوام چیکار کنم یک دفعه متوجه شدم، هوای خنکی رو روی هر اینچ از پوستم حس می‌کنم. به یاد دیشب افتادم. یاد سوزنی که توی

پوستم فرو کرد، در حالی که به تخت بسته شده و درمانده بودم. اون بهم یک جور دارو یا مواد تزریق کرده بود، اشک توی چشم هام جمع شد. من با گروگان گیرم تنها بودم. در حالی که من از شدت گیجی، نمی تونستم از خودم دفاع کنم. به خودم لرزیدم نمی دونم چطور تونستم پیش این هیولا استراحت کنم، حتی برای یک لحظه از فکر در اومدم و رو بهش گفتم؛ فکر کردم تو پتوم هستی! نیشخندی زد و با لحن سرگرم شده ای گفت: ببخشید؟ نگاه مشتاقش تیزتر شده بود. شتاب زده یک قدم عقب رفتم ترسم شدیدتر شد …