دانلود رمان الهه ی خونین از کیمیا وارثی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

الهه ۲۰ ساله، به‌ همراه آلاله خواهر ۱۵ساله‌اش، در کنار مادر و پدر ناتنی‌ش زندگی می‌کنند، پدر و مادر آنها پنج‌سال پیش در تصادف فوت کردند و بعد از مدتی موندن در پرورشگاه، خانواده زمانی آن ها را به فرزند خواندگی قبول می‌کنند، اما بعدها الهه با پسری به‌ اسم آرش پارسا آشنا می شود؛ بعد از آن، اتفاقات عجیب و وحشتناکی برای آن ها می افتد! الهه هر روز، وقتی به اتاقش برمی‌گشت، پرهای مورد علاقه‌اش که همیشه عاشق جمع کردنشان بود؛ خونی شده، ریخته شدن روی تختش را می دید…

خلاصه رمان الهه ی خونین

عصبی تندتند پاهام رو تکون می دادم که الهام از کنارم آروم غرید: الهه زشته! با حرص پاهام رو متوقف کردم و دست به سینه شدم. همون طور که لب هام رو تندتند می جویدم و به آدم هایی که می اومدن و میرفتن نگاه می کردم آروم و خطاب به الهام گفتم: شرط غیر قابل قبول منه. الهام هم آروم گفت:الهه لجبازی رو بذار کنار دختر نمیبینی حال خودت رو؟ حتماً باید بلایی سرت بیاد تا تصمیم بگیری بیای دکتر؟ حالا هم که بیمارستانیم و تو هم آزمایشت رو دادی؛ پس لطفاً دیگه حرف اضافی نزن و منتظر بمون تا دکتر صدامون کنه. رو کردم سمتش و

عصبی گفتم: حداقل می تونستیم به جای اینکه این همه راه رو از روستا بیایم شهر برای بیمارستان روناک رو خبر کنیم تا یه کاری کنه. الهام که مشغول ور رفتن با زیپ کیفش بود گفت: روناک چندین سال پیش فقط یه قابله بوده. مگه دکتره؟ دهن باز کردم تا چیزی بگم که تلفن الهام زنگ خورد. از داخل کیفش درآورد و بعد از نگاه کردن به صفحه ی موبایل گفت – آلاله ست. بعد همون طور که تماس رو برقرار می کرد از جاش بلند شد. به خاطر دل پیچه ای که گرفتم کلافه بلند شدم و خواستم برم سمت سرویس بهداشتی که موبایل من هم زنگ خورد.

تندتند موبایل رو از جیب کنار کیفم درآوردم و جواب دادم: بله؟ صدای محبوب ترین فرد زندگیم گوشم رو پر کرد: سلام عزیز دلم خوبی؟ لبخندی به پهنای صورتم زدم و گفتم: سلام عزیزم ممنون خوبم! تو چی؟ -شکر! کجایی؟ دوباره نشستم روی صندلی و جواب دادم: چطور مگه؟ اومدم خونه تون آلاله گفت تو و الهام رفتین شهر. آب دهنم رو قورت دادم و سعی کردم دروغی سرهم کنم.-خب… مامانم طبق معمول خرید داشت بهش گفتم خب بابا از همین روستا بگیر؛ ولی مگه گوش میده؟ میگه روستا خیلی امکانات نداره. صدای خنده‌ش اومد…