دانلود رمان من و دوک (جلد اول) از جولیا کوین با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سایمون دوک بدنام لندن که خودش را در محاصره خانم‌های جوان و مادرهایشان می‌بیند برای فرار از ازدواج دست به نقشه‌ای می‌کشد. هم دست او در آن نقشه، دافنه خواهر نزدیکترین دوستش آنتونی بریجرتون است‌. اما با رسوایی که پیش می‌آید…

خلاصه رمان من و دوک

همون موقع سایمون، دوک هستینگ که سوژه بحث خانم های بریجرتون بود، در عمارت سفید نشسته بود. همراهش کسی جز آنتونی بریجرتون، بزرگترین برادر دافنه، نبود. آن دوبا موهای تیره پرپشت، زوج قابل توجه ای بودند. اما برخلاف چشم های آنتونی که مثل خواهرش قهوه ای شکلاتی بود، چشم های سایمون آبی یخی بود با نگاهی نافذ. این چشم ها علاوه بر هر چیز دیگری در مورد دوک باعث میشد که بتوان روی دوک حساب باز کرد. وقتی قاطع و محکم به کسی خیره میشد، حتی مردهای جاافتاده هم معذب می شوند. البته خانم ها به صورت

دلپذیری به خودشان می لرزیدند! اما نه آنتونی. هر دو سال های زیادی بود که همدیگررا می شناختند. وقتی که سایمون ابرویی بالا انداخت و نگاه یخی خاصش را به آنتونی انداخت، آنتونی زیر خنده زد: نکنه یادت رفته تو رو وقتی سرت توی لگن بود و استفراغ می کردی، دیدم! از اون موقع به بعد برام سخته جدیت بگیرم! سایمون جواب داد: تا جایی که یادمه تو بودی که شونه هام گرفته بودی و بالای اون جای خوشبو نگه داشته بودی! -یکی از با افتخارترین لحظات عمرم. گرچه تو هم انتقامت با اون مارماهی هایی که تو تختم انداختی گرفتی.

سایمون با یادآوری آن اتفاق ها و مکالمه های بعد از آن لبخندی زد. آنتونی رفیق خوبی بود. از آن دسته آدم هایی که دوست داری در مشکلات همراهت باشند. آنتونی اولین آدمی بود که سایمون بعد از برگشت به انگلیس او را ملاقات کرد. -لعنتی، خیلی خوبه که برگشتی کلیودون! وقتی پشت میزشان در عمارت سفید نشستند، آنتونی گفت: اُه، فکر کنم ترجیح بدی الان هستینگ صدات بزنم. سایمون خیلی قاطع جواب داد: نه. پدرم همیشه هستینگ باقی میمونه. هیچ وقت به اسم دیگه ای جواب نمی داد. اگه لازم باشه عنوانش رو حفظ میکنم اما اسمش رو هرگز!