دانلود رمان هزارچم جلد دوم از زینب ایلخانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

روایتی‌ نو از‌ سرانجام قهرمان هزارچم، امیر رضا، ریحانه، شهاب الدین! «هزارچم دو‌» قصه پایان سرنوشت شخصیت هاست پایان سیاهی ها و شاید…

خلاصه رمان هزارچم جلد دوم

پله برقی ایستگاه تجریش مترو دوباره خراب است و این اولین بار است. احساس میکنم زانوانم بی وفا و برای همراهی ام در بالا پایین روزگارم منصرف شده اند و شاید هم کم آورده اند… شاید زود پا به سن گذاشته ام و یا نه اصلا شاید سن پا روی من و روزگارم گذاشته است؛ سنی که هنوز به سی نرسیده چنین قصد تاراج تنی را دارد که روحش وعده قوی بودن ابدی دارد. پله های آخر نفس هم همدست زانوانم می شود.

با خودم فکر میکنم شاید اشتباه میکنم هیچکس محکوم به همیشه قوی بودن نیست شاید باید قدری بنشینم قدری چشم ببندم و از خودم برای همه این سال ها تقدیر کنم شاید این تقدیر مرحم نفس زخمی و ناتوانی زانوانم شود. مینشینم و به آرامی ماسکم را در می آورم و چند نفس عمیق که این روزها از همه مردم جهانم دریغ شده است را میهمان ریه هایم میکنم و همان چند نفس کافی است تا دست بر زانو بزنم و بلند شوم.

به لیست خریدهایم نگاهی دوباره می اندازم مادر که می شوی الویت همه چیز فرزندت میشود و تمام لیست من مورد علاقه های جان خانه است جانای ما…دخترم فردا مرخص میشود و می دانم شور دوباره وجب به وجب خانه را زنده خواهد کرد مشغول خرید در میوه فروشی هستم که مانیا تماس می گیرد و یادآوری میکند به جانا قول داده است که گلدوزی روی لباسش را تمام کند و چند رنگ نخ برای گلهای رنگی سفارش دخترم کم دارد همراه نخ های رنگی یک دسته گل رنگارنگ هم از پسرک گلفروش سر چهار راه میخرم.