دانلود رمان پرتقال کوکی از آنتونی برجس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

الکس، یک نوجوان پانزده ساله که حکایت خود را به وسیله ی یک گویش ابداعی به نام «ندست» تعریف می کند، همراه با سه «شخیل» خود پیت، جورجی و دیم و در کنار خلافکاران دیگر، پس از غروب آفتاب شهر را تحت اختیار می گیرد و دست به انواع و اقسام جنایات می زند. به دلیل آمار بالای جرم و جنایت دولت تصمیم می گیرد به جای زندانی کردن خلافکاران که ظاهراً بی فایده است، با استفاده از تکنیک لودُویکو روحیه ی خلافکارانه را در آن ها از بین ببرد و به عبارتی آنها را «اصلاح» کند. ولی این سوالی است که رمان از ما می پرسد: «اصلاح به چه قیمتی؟»…

خلاصه رمان پرتقال کوکی

نمی خوام متاع وحشتناک دیگه ای رو که عصر اون روز مجبور به بصیرت کردنشون شدم توصیف کنم برادران من. ذهن دکتر برادسکی و دکتر برانوم و بقیه ی سفیدپوش ها، تازه یادتون باشه که اونجا یه خوشکه هم بود که داشت با دستگیره ها ور می رفت و حواسش به عقربه ی کونتورها بود، از تمام انگلای اجتماع زندالتی کثیف تر و ریدمان تر بود. به خاطر این که من فکر نمی کردم ممکن باشه یه دادا حتی به ساختن فیلمایی فکر کنه که من چسبیده به صندلی، با بصیرتایی که امکان بستنشون نبود، بصیرت کردم.

تنها کاری که می تونستم انجام بدم، این بود که با صوت نینوایی خطاب بهشون آژیر بکشم خاموشش کنید، خاموشش کنید و آژیر کشیدن من تا حدودی صدای قشرق کردن و انگول کردن و موسیقی متنو خفه می کرد. فکر کنم بتونید تصور کنید وقتی آخرین تیکه از فیلم رو هم بصیرت کردم، چه نفس راحتی کشیدم. بعد از تموم شدن فیلم دکتر برادسکی با یه صوت خیلی خسته و خمیازه گفت: «فکر کنم برای روز اول کافی باشه برانوم، موافقی؟» چراغا روشن شدن و دو گوله ی من مثل یه دستگاه درشت تولید درد، ضربان ساطع می کرد.

دروازم خشکِ خشک شده بود و انگار از خودش مزه ی ریدمان تولید می کرد. احساس می کردم ممکنه هر لحظه هر خوراکیو که از روز مکیدن پستان مادر تا به امروز خورده بودم بالا بیارم ای برادران من. دکتر برادسکی گفت: «بسیار خوب، می تونید برش گردونید به اتاق خوابش» بعد یه جورایی یه ضربه ی دوستانه زد به پیکرم و گفت:
«خوب بود، خوب بود، شروع امیدبخشی بود.»  روی ده مو چاوش نیشخند پررنگی نقش بسته بود و یه جورایی اردک وار راه خروج در پیش گرفت و دکتر برانوم هم پشت سرش به راه افتاد…