دانلود رمان نیل از فاطمه خاوریان با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

نیلا نامی دختری که بعد از سال ها به عشق گذشته اش برمی خوره اما رابطه ی سمی که با سپهر داره و درگیرشِ مانع از رسیدن دوباره اش به دانیار مشرقی میشه. بالاخره تهدیدای  سپهر کار دستش میده و یه شب توی بیهوشی اسیر دستاش میشه!

خلاصه رمان نیل

چشم بست چشم بست و چشمهایش را محکم روی هم فشار داد تا داد نزند و نگوید او دیگر نیل کسی نیست پس شبیه کسی که نیست صدایش نزنند. کجا بود آن صمیمیت پنج سال پیش؟ کجا بود آن بگو بخندها؟ کجا بود آن آرامش و رفاقت؟ چرا حس میکرد حالا مقابل یک پزشک نشسته که هیچ شناخت و رفاقتی با او نداشته؟ چرا مغزش از کلمه ها خالی شده بود؟ سرش زیر بود و افتاده بود به جان ناخون هایش…

ناخن هایی که سوگند بارها خواسته بود رویشان کار کند و موافقت نکرده بود. داری نگرانم میکنی! این پنج سال همون طور که رفیقت خواست، سراغ هیچی و هیچ کس که به اون مربوط میشد نرفتم نرفتم، تا نه خودمو کوچیک کنم نه اونو بیشتر از این اذیت کنم! نگاه صادق غمگین و دلسوز ماند روی چشمهایش و چقدر جان کند تا تن پر از زخم نیلا را نگاه نکند و برای غربت چشمهایش دلداری اش ندهد.

نگوید چه ها که به سر رفیقش نیاورده. الان ولی مجبورم مجبور شدم. مجبور شدی بیای پیش من که چی بشه نیلا ؟ چشمهایش از شدت بغض و هراس سوخت می ترسید از شنیدن جواب سوالش میترسید، آن قدر که گلویش خشک شد و تنش عرق کرد. که بپرسم دانیار از ایران رفته یا نه؟