دانلود رمان اجساد گرم از آیزاک ماریون با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آر زندگی پر شور و شوقی ندارد، او یک زامبی‌ست. هیچ خاطره‌ و هیچ شخصیتی ندارد. حتی نبض هم ندارد. ولی کمی با دیگر مرده‌های همراهش تفاوت دارد. ممکن است گه‌گاه آدم بخورد ولی ترجیح می‌دهد پله برقی سواری کند و در هواپیمای ۷۴۷ دنجش که به آن خانه می‌گوید، آهنگ‌های سیناترا گوش کند. یا از مدنیت نابود شده یادگاری‌هایی برای خودش جمع کند. و بعد با دختری ملاقات می‌کند. اول به عنوان اسیر و بعد به عنوان میهمانی ناراضی، جولی انفجاری از رنگ‌های زندگی در دنیای خاکستری آر به وجود می‌آورد و تغییری در درون آر شروع به شکوفه زدن می‌کند. هرچند خیلی خوشمزه به نظر می‌رسد ولی دلش نمی‌خواهد این دختر را بخورد، برعکس دلش می‌خواهد از او محافظت کند. ولی پیوند نامحتمل‌شان موجی به راه می‌اندازد که حتی نمی‌توانند تصورش کنند و دنیای مأیوس‌کننده‌شان ممکن نیست بدون یک جنگ تغییر کند…

خلاصه رمان اجساد گرم

من مرده ام، اما آن قدرها هم بد نیست. یاد گرفته ام با این مسئله زندگی کنم. متأسفم نمیتوانم خودم را خیلی خوب معرفی کنم، اما دیگر اسمی برای خودم ندارم. به سختی می شود گفت یکی از ماها اسمی داشته باشد ما مثل سوئیچ های ماشین آنها را گم کرده ایم، مثل سالگردها فراموشش کرده ایم. مال من احتمالا با (آر) شروع می شده. اما این تمام چیزی است که حالا به یاد می آورم. خنده دار است چون حتماً در گذشته هم زمانی که زنده بودم، همیشه اسم دیگران را فراموش میکردم.

دوستم (اِم) می گوید بخش خنده دار تبدیل شدن به زامبی این است که همه چیز خنده دار است، اما نمیتوانی لبخند بزنی، چون لبهایت دچار پوسیدگی شده اند. هیچکدام از ما زامبی ها جذاب نیستیم، اما مرگ با من مهربانتر از دیگران است. من هنوز در مراحل اولیه تجزیه هستم. فقط آن پوست خاکستری، بوی ناخوشایند و گودی تیره زیر چشمانم را دارم. می توانم شبیه مردی باشم که شدیداً به یک تعطیلات نیاز دارد.

ممکن است پیش از تبدیل شدنم به یک زامبی، یک تاجر، دلال، بانکدار و یا شاید هم جوانی بودم که داشتم دوره آموزشی یکی از اینها را می گذراندم. چون لباس های متناسب و شیکی به تن دارم. شلوار مشکی، بلوز خاکستری، کراوات قرمز. اِم گاهی اوقات به من می خندد. به کراواتم اشاره و سعی می کند بخندد و سر و صدایی خرخر مانند و خفه عمیقی از اعماق روده هایش بیرون می آید. لباس هایش یک شلوار لی پاره پوره و یک تیشرت سفید رنگ ساده بودند. بلوزش الان وحشتناک به نظر
می رسد. باید رنگ تیرهتری انتخاب می کرد….