دانلود رمان با من قدم بزن از نیلوفر شقاقی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان یه دختر شر به نام شادیه که بخاطر مسئله ای مجبور میشه یه چند ماهی خونه یکی از دوستای پدرش بمونه. توی این چند ماه اتفاقایی براش میوفته که…

خلاصه رمان با من قدم بزن

یوهو! چه حالی میده میخوام با کیوون جون برم ددر!سریع شماره شقایقو گرفتم. خواب الوده جواب داد: – بله؟ – چار دستو پات نله! چطوری پشه جون؟ – تویی شادی؟ – نه په غمگینم! – مرض! نمیتونه مثل ادم حرف بزنه! خبرت چی کار داری؟ – نشد دیگه حالا که این حرفو زدی اون خبر خوبه رو بهت نمیگم! – ا … لوس نشو دیگه! بگو! به جون شادی موندم تو کف! – بمون تا تمیز شی! – بی شعور مگه اینکه نبینمت! حالا بنال ببینم چی شده که انقدر با مزه شدی؟ با اشتیاق گفتم: – گاری جور شد عشخم! شقایق هنگ کرده ازم پرسید: – چی؟ چی جور شد؟ – گاریه بابا گاریه! خندید و گفت: – دیوونه! خب حالا

این گاری واسه کی هست؟ – واسه کیوون جونه خودشم اشانتیون بهم دادن! – مرگ من راست میگی؟ – مرگ تو راست میگم! – دمت گرم بابا! چیکار کردی مگه! همه ماجرا رو واسش کردم فیلم سینمایی! شقایق – یعنی عاشقتما! – تو غلط میکنی! – بی جنبه ای دیگه… حالا بر و گمشو منم به سپهر (همون نامزد بی مصرفش!) میگم با اون میام! – به سپهر برا چی بگی گفتم که ماشین هست! – خوب دیوونه من که نمیتونم با شما بیام! -کیوان قبول کرده! – نه مشکلم اون نیست! – پس میشه بگی مشکلت چیه؟! یکم مکث کرد بعد مثل این شلغم ابپزا گفت: – اقامون! یعنی یه لحظه احساس کردم گلاب به

روتون معدم تهی شد! – قطع کن تا نیومدم خفت نکردم گلابی! حالمو بهم زدی! خاک بر سر شوهر ذلیلت کنن! برو گمشو ابرو هر چی دختر بردی! – شادی خانوم ایشالا یه روز خودتم گرفتار میشی! – عزیز دلم من گرفتارم بشم خر نمیشم! فعلا بای! خندید و گفت: -خواهیم دید مشنگ جونم! برو تا بعد بای. به ساعتم خیره شدم… تقریبا ۴ بعد از ظهر بود خوب دیگه باید عملیاته تیپ و قیافه رو شروع کنم! دوباره این گوشی وامونده ی من صداش در اومد! پشه بود… – چیه؟ – ارپیچیه ، نخودچیه ، کیشمیشیه! این چه وضع حرف زدنه؟ – همین که هست میخوای بخوای نمیخوایم باز مجبوری بخوای!

دانلود رایگان رمان با من قدم بزن از نیلوفر شقاقی

می‌توانید بدون محدودیت دانلود کنید