دانلود رمان بی پناهان یه دنده از کیانا بهمن زاد با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

شخصیت مرد این رمان گذشته مجهولی داره که با پرونده گذشته دلارام توی هم پیچ می خوره طوری که کم کم این دو پرونده به صورت باور نکردنی از یه جایی بهم مربوط میشه و در اخر طبق معمول دلارام کنجکاو ما موفق به کشف همه چی میشه طوری که هم میتونه پرونده دادگاهی خودشو حل کنه هم پرونده دادگاهی نکیسارو…

خلاصه رمان بی پناهان یه دنده

نکیسا؛ در اتاقم باز شد… با اخمی که همیشه مهمون صورتم بود از در خارج شدم با قدم هایی که همیشه محکم و استوار بود با ذهنی پر از آشوب سالن عریض رو طی می کردم تا به پله هایی که متصل بودن به سالن پا یین برسم. چه قدر همه جا بی روح و سوتو کور بود چه قدر بو و رنگ این عمارت با نبود صاحباشون کمرنگ شده بود احساس می کردم د یگه اکسیژنی برای نفس کشیدن توی این عمارت نیست احساس می کردم دیگه توی این خونه بویی از زندگی و مهر وجود نداره بویی از امید و سر زندگی.

چه قدر نبود پدر و مادرم آزار دهنده بود چه قدر جایه تنها الگوهای زندگیم توی جای جای این عمارت خالی بود پدر و مادری که پدرو مادر نبودن بلکه فقط یه رفیق و همدم برای تنها پسرشون بودن همون طور که قدم ها ی استوارمو برمی داشتمو رو به جلو حرکت می کردم آدمام بهم احترام می ذاشتنو منم بی توجه بهشون به راه خودم ادامه می دادم کلا همین طوری بودم نسبت به خیلی چیزها و حتی مشکلات و اتفاقات خوب یا بد اطرافم کلا خنثی بودم.

تلخ ترین حرکات دنیا خم به ابروم نمی آورد و شیرین ترین اتفاقات اطرافم حتی یه لبخند سرد رو روی لبام نمی شوند چون دیگه شیرینی اطرافم نبود که لبخندو رو لبام بیاره. علت اصلیش این بود مادرم مثل قبل وجود نداشت یا حتی دیگه تلخ ترین اتفاقات دنیا هم کمرمو خم نمی کنه تلخ تر از مرگ پدرومادر مگر چیز ی هم توی این دنیا هست که به سرم بیاد به خصوص وقتی خودت مقصر باشی شاید دیگه روزگار زیادی فکر کرده بود من قوی ام و این طور ی امتحانم کرد که البته فکر کنم روشو تا حدودی کم کردم…