دانلود رمان شهرزاد از دکتر مریم جلالی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

شهراد پسر جذاب، پولدار و البته انحصارطلبیه که سال هاست عاشق ممنوعه زندگیش شده، دختری دلبر و شیطون به نام شهرزاد که همخونه اش هست و همه حتی خود اون دختر فکر می کنند خواهر و برادر هستند و شهراد به دلیل اینکه شهرزاد نمیدونه نسبتش باهاش چیزی به جز اونیه که تو شناسنامه هاشون نوشتن، برخلاف اینکه قلبش رو بهش بدجور باخته و تموم ذهنش رو پر کرده اما مجبور به حفظ ظاهر شده، اما مابین آموزش های پیانو و گیتاری که شهراد به شهرزاد میده،یه جایی افسار این عشق از دستش میره..

خلاصه رمان شهرزاد

وقتی دستان آن پسر بالا آمد و از تو برای رقص دونفره دعوت کرد، جرعه ای دیگر از شربتم را نوشیدم و با گذاشتن جام روی اولین میزی که نزدیکم بود، بی توجه به سپیده، بدون اینکه بتوانم کنترلی روی خودم داشته باشم به سمت تو آمدم و قبل از آن که دستان تو روی شانه های آن پسر بنشیند دستت را خیلی ناگهانی کشیدم و با برگرداندن تو به سمت خودم، برای رقصی دونفره دستم را دور کمرت حلقه کردم و تو اول شوکه اما بعد با لبخندی دلبرانه دستانت را بالا آوردی و دور شانه هایم حلقه کردی. صدای ظریف نگار صمیمی ترین دوستت که تازه ازدواج کرده بود و داشت همراه همسرش سیامک در

وسط سن می رقصید در میان سکوت جمع بلند شد: بزنید به افتخار شهرزاد جون و برادر عزیزشون. و این حرف نگار با آن که باعث عذابم بود و دلم نمی خواست در مقابل همه عنوان برادر تکرار شود، اما باعث شد آن پسر که داشت با حرص نگاهم می کرد، با احترام، چند قدم به عقب برود و همراه بقیه برایمان دست بزنند و بعد با رقص هایی دو نفره در اطرافمان همراهی مان کنند. و من با رضایت از عقب رفتن آن پسر که هنوز نمی دانستم قصدش از نزدیکی به تو چیست، نگاهم را به صورت تو دوختم و در حالی که با تمام وجود تو را در آغوش گرفته و با تو می رقصیدم، با عشق خیره به چشمانت شدم و

در دل قربان صدقه جذابیت ها و طنازی های ناخودآگاهت می رفتم. همان طور که در حال رقصیدن بودیم تو لبخندی بر لب آوردی و آروم گفتی: فقط واسه اینکه آرمان با من نرقصه اومدی جلو؟ آره شهراد؟ توی ذهنم آمد: پس اسم اون پسر پرروی نچسب دراز آرمانه. خب این زیرکی از شاگرد اول باهوش دانشگاه انتظار می رفت اما من ابروهایم را بالا دادم و گفتم: نمی دونم از چی داری حرف میزنی؟ _شهراد!؟ _جانم!؟ _طفره نرو. من بهتر از خودت میشناسمت. برعکس علاقه زیادی که به نواختن موسیقی داری، هیچ علاقه ای به رقص اونم وسط جمعیت نداری. این کارت رو جز چیزی که گفتم چی تعبیر کنم!؟

دانلود رایگان رمان شهرزاد از دکتر مریم جلالی

می‌توانید بدون محدودیت دانلود کنید