دانلود رمان عاشق ابدی (جلد دوم از مجموعه انجمن برادری خنجر سیاه) از جسیکا برد با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

وقتی باچ فداکاری می‌کنه تا یک خون آشام غیر نظامی رو از دست لسرها نجات بده قربانی تاریک ترین نیروی جنگ می‌شه. در حالی که رهاشده تا بمیره به طور معجزه آسایی پیدا میشه. و انجمن برادری ماریسا رو فرا می‌خونه تا اونو نجات بده. اما شاید حتی عشق ماریسا اون قدرکافی نباشه که باچ رو برگردونه …

خلاصه رمان عاشق ابدی

ماری سرکار نرفت. به جای آن به خانه رفت لباس های خود را در آورد و بر روی تخت دراز کشید. با دفتر تماس گرفته و آن روز و همچنین کل هفته را مرخصی گرفت به آن زمان نیاز داشت. بعد از آن هفته، تست های و نظرات مختلف درباره بیماری اش شروع میشد،او و دکتر دلیا با هم قرار می گذاشتند تا درباره نظرات متفاوت بحث کنند. عجیب آنجا بود که ماری اصلا متعجب نشده بود همیشه می‌دانست که آنها جلوی بیماری اش را گرفته اند ولی کامل از بین نرفته است و یا شاید شوکه

شده بود و مریض بودن حس آشنایی بود. وقتی به چیزی که قرار بود با آن مواجه شود فکر می کرد آن چیزی که او را می ترساند، درد نبود، بلکه از دست دادن زمان بود چقدر طول می کشید تا بیماری اش را کنترل کنند؟ این فرجه تا کی دوام داشت؟ کی می توانست به زندگی عادی خود بازگردد؟ دلش نمی‌ خواست به این مسئله فکر کند که راه دیگری برای بهبود وجود دارد. به یک سمت خود چرخید و به دیوار روبرو خیره شد به مادرش فکر کرد در ذهنش مادرش را دید که یک تسبیح

را به دور انگشتانش می چرخاند و در حالی که بر روی تخت دراز کشیده بود، زیر لب دعا می خواند. ترکیب لمس تسبیح و دعا کردن کمی به او کمک می کرد تا آرام شود. ترکیبی که تاثیر آن بر روی او از مورفین بیشتر بود چون با وجود نفرین و بیماری اش با وجود درد شدیدش، مادرش همچنان به معجزه باور داشت. دلش می خواست از مادرش می پرسید که آیا واقعا باور دارد که نجات می یابد؟ آیا واقعا باور داشت که با گفتن کلمات دعا و چرخاندن تسبیح در دستش درمان می یابد؟