دانلود رمان عشق بی قیدو شرط (جلد پنجم از مجموعه انجمن برادری خنجر سیاه) از جسیکا برد با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

ویشس برادر بیرحم و بااستعداد نفرینی ویران کننده و توانایی ترسناکی در دیدن آینده داره. به عنوان عضوی از انجمن برادری هیچ علاقه‌ای به عشق و احساسات نداره،فقط باانجمن لسنینگ می‌جنگه. اما وقتی بر اثر زخمی مرگبار تحت مراقبت جراحی انسان قرار می‌گیره دکتر جین ویتکام مجبورش میکنه درد درونیش رو بفهمه‌ و مزه لذت واقعی رو برای اولین بار در زندگیش بچشه. تا اینکه سرنوشتی که خودش انتخاب نکرده اون رو به آینده‌ای می‌بره که …

خلاصه رمان عشق بی قید و شرط

ولی چیز دیگری هم در هوا بود، چیزی که باعث میشد خون در رگ هایش یخ بزند.وی کتش را باز کرد تا بتواند به خنجرهایش دسترسی داشته باشد و بعد شروع به دویدن کرد. بو را دنبال کرد تا به خیابان بیستم رسید. خیابان یک طرفه ای که پر از ساختمان های اداری بود و در این وقت شب همه تعطیل بودند. همانطور که روی سنگفرش ناهموار میدوید بویی که در فضا بود قویتر میشد.حسی به او می‌گفت که خیلی دیر کرده است. پنج بلوک بعد متوجه شد که حق با او بوده است. بوی دیگری

که در هوا بود مربوط به خون ریخته شده ی یک خوناشام غیرنظامی بود. وقتی که ابرها کنار رفتند، نور ماه روی منظره هولناکی افتاد یک مرد که لباس های مخصوص کلابی که به تن داشت تکه پاره شده بودند و خیلی وقت بود که مرده بود تنه اش پیچ خورده بود و صورتش طوری ضربه خورده بود که هیچ امیدی به شناساییاش وجود نداشت لسری که او را کشته بود در حال گشتن جیبهای لباس خوناشام بود. بدون شک دنبال آدرس خانه ای بود که بتواند قتل عام دیگری انجام دهد.

لسر حضور وی را حس کرد و از بالای شانه اش نگاهی به او انداخت. آن موجود به سفیدی سنگ آهک بود؛ موها و پوست رنگ پریده و چشمان ماتش طوری بود که انگار گرد آهک روی آن ها پاشیده اند. بدنش مانند بازیکنان راگبی بزرگ، خشن و محکم بود. این یکی آموزش های اولیه اش را به خوبی پشت سر گذاشته بود. وی متوجه این موضوع شده بود ولی نه فقط به خاطر اینکه رنگدانه های طبیعی آن بی همه چیز از بین رفته بودند، آن لسر وقتی که سر پا ایستاد دست هایش را بالا آورد و …