دانلود رمان پالوز از مائده_ف با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

این رمان صرفا برای خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! این رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون ها رو توی وضعیت عادی ببینین محاله باور کنین پلیسن و البته… عشق هم قاطی داستانمون هست. حرف اخر؛ من که گفتم اگه میخواین فقط بخندین بیاین این رمانو بخونین (مسائل چرت و پرتی و لوس هم نداره، حالا خود دانین)

خلاصه رمان پالوز

نیکی؛ کمی تکون خوردم تا بتونم بهتر ببینم. _ترانه یه دقیقه ببند اون فکتو ببینم دارن چه غلطی می کنن؟! +خب گمشو پایین منم ببینم چیکار می کنن. سرمو آوردم پایین تر تا ترانه بتونه از لای در نگاه کنه… چشمش که به پیمان و دنیا افتاد کپ کرد… حقم داشت بچم با ۲۲ سال سن تابه حال بوسیدن دو مزدوج رو ندیده بود اونم تو چند قدمیش با پخش زنده کیفیت شبکو GM . +نامرد بو توام میگن دخترخاله؟؟ دو ساعته داری زل میزنی به اینا ه ندا به من نمیدی؟ _هنوز زوده… سنت قد نمیده برا دیدن اینا.

+حالا خوبه همش ۱ سال بزرگی. من موندم خاله رحیمه و آقا پرویز در تو چی دیدن که تو شدی ته تغاری و نور چشمی و به ۲ فرزند که تو نیاوش باشین قانع شدن. به نظرم هنوز جا داشت یکی دیگو هم به جمعتون اضافه بشه. باز اگه تو پسر میشدی، میشد خرت کنم و ازت سواری بگیرم ولی تو این یه مورد هم شانس نیاوردیم. اون نیاوش هم که گاهی اوقات عین بت زهرماره، تا میری سمتش مثل سگ پارس میکنه هر چی چخه چخه میکنی آروم نمیشه! مجال حرف زدن نداد.

یکی کوبوند پس کلم که پیشونیم محکم خورد به در و در با ضرب بسته شد. تنها کاری که اون لحظه به ذهنم رسید این بود که فقط دست ترانه رو بگیرمو الفرار… ولی از اونجایی که در بیشتر مواقع کور تشیف داریم… میزی که روش پر از شکلات و تنقلات بود رو ندیدم… در واقع می دیدیم که میزه جلومونه ولی خب انگار نمیدیدم بخاطر همین با ضرب افتادیم رو زمین. صدای شکستن ظرفا با ترکیدن خنده دو نفر بلند شد. ترانه نرسیده به زمین هوار کشید. +یاااااا حضرت عبااااااس خودت رحم کن به جوونیممم…