دانلود رمان پیمان خونی (سه جلدی) از هلن هارت با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

« دانته» خونآشامی در حال گرسنگی است .چیزی که مشتاق آن هست، خون قرمز انسان است. پس از اسیر شدن به عنوان برده خونی برای یک خونآشام زن، او بالاخره فرار می کند .در نهایت، شامه اش او را به نزدیکترین بانک خون می فرستد، تا گرسنگی اش را برطرف کند. پرستار اورژانس «ارین همیلتون» یک شیفت شب شلوغ دارد… تا اینکه یک غریبه زیبا را در بانک خون بیمارستان پیدا می کند. منطقش به او می گوید، که او را به داخل بیاورد. اما او با احساسات قویتر و ناآشنا تلاش می کند، تا از مردی که به نظر عجیب شیفته عطر او شده است، محافظت کند…

خلاصه رمان پیمان خونی

من عادت داشتم روی سرهای جدا شده انسانها بخوابم… اونها در بالای سر من آویزون شده بودن، پوست آنها خاکستری و خمیری (چسبناک) بود، که اکسیر حیات از آنها تراوش می کرد. نفس کشیدم و عطر فلز آهن، خودش رو توی سلول هام تزریق کرد. این آهنی بود که بدن ما به همراه بقیه مواد مغذی در خون، به آن احتیاج داشت . ولی همان بویی نبود، که مارو حریص، یا مشتاق می کرد. آدم ها نمی فهمند هر کدوم اون ها بوی مخصوص خودشون رو دارن. عطر و بویی فراسوی عرق و فرومون، عطری که از زندگی اجباریشون سرچشمه می گیره.

از گردن یک زن بلوند، یک قطره از رایحه اش روی زبان من افتاد و از مردی مو قهوه ای عضلانی و پر از تستوسترون دیگری، طعم چرمی و مشکدار و سومی مرا با عطر و طعم گلسرخ تغذیه کرد. موقرمزها بسیار نادر بودند و خونشان بهتر از بهترین شراب های قرمز بود. موقرمزهایی با چشم های قهوه ای، بهترین طعم را داشتند. معجونی عالی با اسانس لوندر و به اندازه کافی اسیدی برای بیشتر راه انداختن آب دهان یک خوناشام. و بعد نوبت می رسید به مو مشکی ها با پوستی سفید.

آن هایی که هزاران نسل قبل در شجره نامه خانوادگیشان اصل و نسب خوناشامی داشتند. خون آنها بهترین ترکیب و کیفیت را داشت. جسور و دارای طعم جوهر مازو*، اما با این حال میوه مانند و مقدس. آنها طعم و عطر هلو، گلابی، تمشک. چرم، قهوه، و تلخ ترین شکلات. حلب و روی همراه با بنفشه و سیب و استروژن می دادند. حتی مردان نیز بوی استروژن داخل شیر می دادند. تمام این ها به علاوه طعم منحصر به فرد انسان. من برای آزادی ریسک کردم، تلاش کردم و در آخر به سختی فشار آوردم، تا اتصالات چرمی ام را آزاد کنم….