دانلود رمان حوالی کیلومتر دوازده از شقایق لامعی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان راجب دختریه که با همکارش دوست بوده، ریسش لو میده که پسره زن بازه بعد با رئیسش ازدواج میکنه و به خاطر یه سری دلایل میخوان جدا بشن…

خلاصه رمان حوالی کیلومتر دوازده

“افتضاح” این اولین توصیفی بود که با دیدن تصویر چشمانش در آینه ی اتاقک آسانسور، به ذهنش رسید. بند ساک ورزشی را روی شانه اش فیکس کرد و با انتقال دادن کتاب ها به دست دیگر، انگشتان دست آزادش را زیر گودی چشمانش برد و کلمه ی نامفهومی از بین لب های ماتیک خورده ی صورتی رنگش به بیرون درز کرد. لب های خوشرنگش در تناقض عجیبی با چشمان بی روحش بودند. نگاهش را از روی لب ها به چشم ها جا به جا کرد و صدای لطیف “خانم آسانسوری” که می گفت «طبقه ی پنجم».

عامل قطع کننده ای شد بین چشم ها و آینه ی کدر شده ی آسانسور! تن خسته اش را به بیرون کشید و ناخواسته فلش بکی زد به روزهای اولی که این آسانسور، آسانسور خانه ی رویاهایش بود؛ روزهای اولی که پنج طبقه را نه از سر اجبار، بلکه با ذوق و اشتیاق سپری می کرد و سر به سر کیهان جانش می گذاشت که چه معنی می دهد خانم آسانسوری با آن صدای قشنگش به تو بگوید “طبقه ی پنجم “! از یاد آوری آنروزها بود که لبخند نیم بندی به جان لب هایش افتاد.

وگرنه این لب ها غمگین ترین لب های صورتی عالم بودند! در چوبی با صدای قژ مانندی باز شد و ناخواسته به این فکر کرد تا به کیهان یادآوری کند در به روغن کاری نیاز دارد و هنوز متوجه ی حواس پرتی افکارش نشده بود که صدای دورگه شده ی کیهان، همان دم میخکوبش کرد: -کجا بودی؟! وحشت زده سربلند کرد! کیهان هیچ وقت این موقع به خانه نمی آمد! صدای خالی از احساس این مرد، دیوانه اش می کرد. یک دقیقه ی تمام طول کشید؛ یک دقیقه طول کشید تا به خودش بیاید و…