دانلود رمان تتو از نگار. ب با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آنالی کنیــز خــان! توسط آتاش خان خریده میشه و وقتی وارد عمارتش می‌شه، اتفاق های مهیجی می افته…

خلاصه رمان تتو

توی این اتاق تمام این سال‌ها حبس بودم و این خودش بدتر از مرگ بود. اما همین که تا الان زنده بودم خودش تا حدی قوی بودنم رو نشون می‌داد. – تورج خان، خونبسش رو کار داره. گفته بره پیشش.وحشت زده به دختر رنگ و رو پریده خیره شدم. انگار تازه وارد این عمارت شده بود و ترس از نگاهش چکه می‌کرد. شروع به لرزیدن کردم و دندون‌هام بهم دیگه برخورد می‌کرد. حلیمه لب گزید و با چشم‌هایی سرخ خیره‌ام شد. – چی شده حلیمه؟! قرار طوفان به پا شه؟!

آب دهنم رو بلعیدم و دخترک خدمتکار از اتاق بیرون رفت. – بلند شو بریم. تا نریم نمی‌فهمیم. – نکنه می‌خواد من رو بکشه؟ درسته می‌خوام بمیرم اما نه به دست اون جلاد! لب گزید. – این چه حرفیه؟! تو رو خدا نگو اینطور. بیا بریم انشالله خیره. – می‌ترسم… خیلی می‌ترسم. – چند بار نفس عمیق بکش. خودت رو به دست خدا بسپر و آروم باش. نفسم رو با ترس بیرون فرستادم، یعنی خدا بعد این همه ناامیدی من باز هم صدام رو می‌شنید؟! خدایی که گذاشت دخترهام ازم گرفته بشن؟!

بغض به گلوم چنگ می‌زد و قطرات اشک بی‌اراده به صورت سرخم سیلی می‌زدن. با قدم‌های لرزون بلند شدم و ایستادم. – بریم… دست حلیمه پشت کمرم نشست و مراقبم بود که مبادا از وحشت پس بیفتم. نفس نفس می‌زدم و قلبم به شدت بلند می‌کوبید و صدای تپشش توی سرم پخش می‌شد. – نفس عمیق بکش نترس. پشت در اتاق تورج خان ایستاده بودیم. چندباری وارد این اتاق شده بودم فقط به خاطر اینکه تورج خان فضا رو عوض کنه. نفس عمیقی کشیدم و در باز شد….