دانلود رمان عاشقانه ترین دروغ از صنم احمدی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان من شاید داستان خیلیا باشه، کسایی از همین جامعه… کسایی که عاشقن ولی با باور نداشتنه عشقشون و بی اعتمادیشون زندگیشون از هم میپاشه… این داستان از زبون یه پسره که پزشکه ولی عشق و باور نداره و معتقده عاشق نمیشه، تا اینکه بالاخره اونم عاشق یه دختر میشه یه دختر که زیباییش آدمو مجذوب می کنه، اما اون دختر یه تله س و پسره اینو نمیدونه تا اینکه…

خلاصه رمان عاشقانه ترین دروغ

تو اتاقم برگشتمو درو بستم. لباسمو با یه شلوارک عوض کردمو دراز کشیدم رو تخت. تو این همه دختری که دورم بوده کرشمه تنها دختری بود که تونست منو به وجد بیاره این تلخ ترین اعترافی بود که اون شب به خودم کردم. صبح کرشمه بیدارم نکرد خودم بیدار شدم امروز یه جلسه مهم به تو بیمارستان بود و من به عنوان یکی از سهام داران عمده بیمارستان باید میرفتم کرشمه هنوز خواب بود ازش عجیبه ساعت ۱۲ هست. بیخیال دوش گرفتمو برگشتم اتاقم. کت شلوار طوسی رنگی پوشیدم با یه پیراهن مردونه سفید و کروات طوسی مشکی خوبه

برای امروز رسمی هست. کت شلوار بهم ابهت خاصی می بخشید و اینو دوست داشتم. این یکی از خصوصیات اخلاقی پسرای شهریوری دوست دارن همه جا بهترین باشن. برای کرشمه به یاد داشت گذاشتم و از خونه زدم بیرون. بیمارستان که رسیدم از نگاه پرستارا فهمیدم حسابی جذاب شدم اعتماد به نفسم بالا رفت تونستم تو جلسه خیلی خوب و مسلط صحبت کنم بعد از اتمام جلسه به همراه چند تا از پزشکا بیمارایی که وضع مالی خوبی نداشتن و از لیست بیمارستان خارج کردیم و همونجور که تو جلسه توافق کرده بودیم قرار شد پولی از این

بیمارا گرفته نشه و از لیست پرداخت خارج بشن همیشه وقتی یه کاری برای مردم انجام می دادم حس خوبی بهم دست می داد. بعد از اینکه کارای مربوط به جلسه تموم شد به چندتا از بیمارای خودم هم سر زدم.ساعت ۷بود که کارم تو بیمارستان تموم شد و رفتم خونه همه چراغا خاموش بود یه لحظه نگران شدم. من خر چرا صبح به کرشمه یه سر نزدم؟ نکنه کلیش. از ترس همه بدنم سر شد. داد زدم: -کرشمه؟ کمی بعد چراغا باصدای ترکیدن چیزی روشن شد.دورمو نگاه کردم فرید, بهراد, نیما نگین, تارا مهتا همه داشتم باهم می خوندن: تولد تولد تولدت مبارک…