دانلود رمان آدمای شرطی از مدیا_ر با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

این داستان در مورد پسری به اسم سام است که تو دانشگاه در یک نگاه به یک دختر به نام شیرین دل می‌بازد، شیرین دختر شاد و بسیار زیبایی است که خواهان زیادی دارد سام برای اینکه لیاقت شیرین را داشته باشد دست به کارهای عجیبی می‌زند، او که نمی تواند به این زودی پا پیش بگذارد از طریق هک شیرین را ۳سال تحت نظر می‌گیرد تا اینکه یه روز شیرین از کارهای او به ستوه میاد و قصد خودکشی دارد و…

خلاصه رمان آدمای شرطی

امیدوارم اگه ازدواج کنم دست از سرم برداره مامان إصرار میکنه ازدواج کنم، ولی یارا میگه فکر خوبی نیست همین یه راهم مونده، اونم امتحان میکنم شاید ولم کرد. یادم اومد از ترس شنیده شدن صدام گوشیم روخاموش کردم آخه همین که گوشیم پیشم باشه بسه میدونم با وجود اینکه هیچ تماسی برقرار نیست ولی اون میتونه منو بشنوه ! گوشی رو از کیفم در اوردم و روشن کردم یه پیام برام اومد بازم شماره صفر نکنه حرف های منو یارا رو شنیده باشه ! ولی نه گوشیم خاموش بود که …

زندگیم شده یه کابوس همش میگم باید بیدار بشم ولی سه ساله تو این کابوس دست و پا میزنم با ترس و لرز اس ام اس رو باز کردم “به نظر من ازدواج نکن… چون وقتی بفهمه با کسی که آدم نیست داره ازدواج میکنه صد در صد طلاقت میده و آبروی خونوادت میره… در مورد فیلم هایی که ازت دارم هم اصلاً حرف نمیزنم ” تنم شروع کرد به لرزیدن این داشت چی می گفت… کی آدم نیست؟ من که تا حالا با کسی هیچ نامزد نشدم … شوکه وسط خیابون ایستاده بودم.

بازم صدای گوشیم اومد سریع پیام رو باز کردم “اون وسط خیابون واینستا همه دارن نگات میکنن، راستی میدونی که هیچ وقت دروغ نمیگم، باور نمیکنی میتونی بری دکتر ” بازم لرزش دستام شروع شد نکنه راست میگه… ولی من که تا حالا با کسی نبودم، نمیشه دروغه… امکان نداره ولی اون همه کار تا حالا کرده اگه اینکار رو هم تونسته باشه چی؟ رفتم سمت خیابون و برای اولین تاکسی دست بلند کردم سریع سوار شدم و ادرس مطب دکتر زنان رو دادم تا رسیدم از شدت استرس میخواستم بالا بیارم… امکان نداره آخه مگه ممکنه؟