دانلود رمان سرنوشتم با تو بود از آلما شایسته با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دو خانواده که دشمنی بر سر خون دارند و دختر یکی از این خانواده ها بی خبر از گذشته ی تاریک پدرانشان مخفیانه به پسر دشمن پدرش دل میبندد…کارن میر بعد از فهمیدن علاقه ای که پناه به او دارد به پناه پیشنهاد ازدواج میدهد تا مجبور به ازدواج با دخترعمویش نشود و با خانواده ی پدری اش که رابطه ی خوبی با آنها ندارد هم مسیر نشود، غافل از اینکه هیچکدام خبر از گذشته ی تاریک پدرانشان ندارند و حالا که بعد از گذشت یک سال کارن هم دل به پناه بسته خانواده ها منجر به طلاق آنها می‌شوند ولی این پایان ماجرای پناه و کارن نیست،زیرا که سرنوشت آنها به هم گره خورده است!

خلاصه رمان سرنوشتم با تو بود

از آن همه جذابیتش آب دهانش را قورت داد. آرزو راست میگفت یک چیزی به مدل های ایتالیایی هم بدهکار بود. به سمتش رفت به چشمانش نگاه کرد. قربونت برم من خب؟!دورت بگردم؟!بابا هم انقدر جذاب آخه؟! کلافه گفت: پنااه! جان دل پناه، زندگی من! کمی دیگر به حرف ها و حرکاتش ادامه میداد این دفعه دیگر واقعا کنترل خودش را از دست میداد…با صدای خشداری گفت: دیر میرسیم! سری تکان داد و همینطور که دستش را میگرفت گفت

بریم عزیزم! چرا نمیاد؟! از این همه عجله اش خنده اش گرفته بود. صبر کن یذره تازه داره ژل رو میزنه. با دقت به مانتور خیره شده بود و منتظر بود تا برای اولین بار دخترش را ببیند. پناه ب یشتر از ا ینکه کودکش را ببیند منتظر واکنش پدرش بود و اینهمه استرس و هیجان کارن جذاب ترین چیزی بود که برای اولین بار داشت در او میدید. سمانه لبخندی زد و گفت: ای خدا، هیچ کدوم از مراجع کننده هام این ذوق و هیجان شمارو نداشتن تا حالا، فقط استرس شوهرت!

هیچ وقت از انتخاب سمانه به عنوان پزشکش پشیمان نمیشد. یکی از پزشکان سرشناس ایران بود که بیشتر وقتش را لندن بود و بعضی مواقع برای جراحی های مهم بیمارانش موقتاً به ایران برمیگشت! هرچند پیدا کردن سمانه هم کار آرزو بود …خندید و گفت: طاقت نداره سریع تر انجامش بده. سری تکان داد و دستگاه را روی شکمش گذاشت و بالاخره آن موجود فسقلی در مانیتور نمایان شد. پناه و سمانه هر دو منتظر واکنش کارن بودند. قسم میخورد برای اولین بار بود که خنده ی کارن را با این صراحت میدید.