دانلود رمان آتش و جنون از ریحانه نیاکام با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آتش رادفر به تازگی زن پا به ماهش و از دست داده و بچه ای که نارس به دنیا میاد ولی این بچه مادر می خواد و چه کسی بهتر و مهمتر از باده ای که هم خاله پسرشه هم عشق_کهنه و قدیمی که چندین ساله تو قلبش حکم فرمایی می کنه…

خلاصه رمان آتش و جنون

نفس باده در سینه حبس شد. تنش خیس عرق شد. آتش زیادی منظور دار حرف می زد یا او بد متوجه می شد…؟! خواست قدمی عقب برود که دست آتش روی بازویش نشست. آتش با جدیت و ناراحت از فرار باده گفت: بهت میگم فرار راه حل مناسبی نیست باده اما باز تو راه خودت رو میری، من دارم تلاش می کنم تا به تو و نظراتت احترام بزارم اما تو دقیقا داری همه تلاش من و بر باد میدی…! باده سر به زیر شد. حق با آتش بود. خودش این تصمیم را گرفته بود و دائم در حال فرار بود.

ترس داشت و حق هم داشت…! آتش وقتی سکوت باده را دید دست زیر چانه دخترک برد و بالا آورد. خیلی جدی تو چشم های باده خیره شد و گفت: حرف دلت و بزن باده، حرفی رو که داری مزه مزه می کنی و نوک زبونته رو بگو و خودت و خلاص کن… باده بغضش گرفت. اشکی از گوشه چشمش چکید. از مهمانی تا به امروز که یک هفته گذشته بود همه اش درگیر فکر و سبک سنگین کردن تصمیم و موقعیتش بود. همه چیز در درونش آشوب به پا کرده بود و داشت از پای می انداختش.

یک طرف آرش و علاقه بی حد و اندازه اش و از طرف دیگر آتش که او را شوهر خواهرش می دید و وقتی فکر می کرد با ازدواج با او بیشتر بهم نزدیک می شوند خجالت می کشید و تمام تنش می لرزید… تمام توانش را به کار گرفت تا محکم باشد. -چیزی رو ازم می خوای که حتی فکر کردن بهش محاله چه برسه به انجام دادنش…! من می تونم برای آرش مادر بشم ولی برای تو زن شدن رو نمی تونم یعنی هضم کردنش مشکله! از توانم خارجه…! آتش پر نفوذ و با اقتدار نگاهش کرد.