دانلود رمان آرامش (جلد دوم) از مبینا.م با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

این جلد در مورد دختری به اسم آرامش (دختر آروین و ونوس) است که یک دختر شاد و شیطونه. با ورود معلم جدیدی به مدرسشون که از قضا یک پسر مرموز‌ و جدی زندگی آرامش دستخوش تغییرات زیادی میشه.

خلاصه رمان آرامش

کوله ام دست آرین بود و خودم هم رو کولش بودم. به قول مامان من هیچوقت بزرگ نمی شدم. در رو باز کرد که با دیدن مامان و سارا جون سلام بلند بالایی دادم که سر جفتشون سمتم برگشت. سارا جون مثل خودم سلامی داد و مامان با اخم و تشر گفت: سلام… چه وضعشه دختر؟ و رو به آرین گفت: آرین تو که دیگه ماشاا… مردی شدی این کارها چیه. با چرب زبونی گفت: مامان جونم، یه خواهر خانوم که بیشتر ندارم بزار خوش باشه. و مامان هم طبق معمول یکی از اون چشم غره هاش برامون اومد. آروم و با احتیاط پایین اومدم و با لب و لوچه ی آویزون گفتم: مامانی؟ _تو هم خودت رو مثل

گربه ی شرک نکن. برین دست و صورتتون رو بشورین ناهار آمادست. _ناهار چیه؟ _قورمه سبزی. و قورمه سبزی هم یکی از اون غذاهایی بود که نمی تونستم ازش بگذرم. مقنعه و مانتوام رو از تنم درآوردم و روی کاناپه پرت کردم. _ای جون، من می میرم برای قورمه سبزی هات. _لباس هات رو جمع کن اول. با حالت زاری نگاهش کردم. _مامان انقدر گشنمه که حد نداره، اول ناهار بعد لباس. و بدون اینکه بذارم باز مخالفت کنه سمت آشپزخونه رفتم. بعد از خوردن ناهار و کمک به مامان سمت اتاقم رفتم تا بخوابم و بعد هم درس!… _آرامش؟ _هوم؟ _ندیدیش؟ بنظرت میاد؟ گیج گفتم: کی؟ _عشقم دیگه.

من میگم تا به حال ندیدمش اونوقت این چی میگه! با دستم ضربه ای به سرش زدم و گفتم: عقل کل من میگم تا حالا ندیدمش اونوقت تو چی میگی. _ا راست میگی ها… آخه نگاه کن پنج دقیقه تاخیر داشته. معلوم بود از اون آدم های وقت نشناسه چیزی که ازش متنفر بودم! با تقه ای که به درخورد هر دو ساکت شدیم و بلند شدیم. مثل اینکه آقا تشریف فرما شد! اولالا ! این به تنها چیزی که نمی خورد معلم بود! همه معلم های مردمون سن بالا بودن و تک و توک پیدا می شد که بینشون جوون باشه و اگه هم بود بالای چهل سال بودن. اشاره کرد بشینیم و بعد نشستن گفت: زرین هستم، امیدوارم…