دانلود رمان از جنون تا خیانت از آرزو هاشم آبادی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

مردی از جنس سنگ اما قلبی عاشق که در نبودش عشقش را از او میگیرند و همین جرقه باعث جنون رهانی می شود که تر و خشک را باهم می‌سوزاند و پشت پا میزند به حس برادری و خیانت می‌کند به میثمی که جانش به جان دلبرک رهان بسته است….

خلاصه رمان از جنون تا خیانت

“رهان” با دست های لرزون کلید رو توی قفل میچرخونم. هر شب همین ساعت وارد این اتاق میشم… اتاقی که دیواراش پر شده از عکس های ساحل… از عکس های بچگیش تا همین امروز که پنهانی تعقیبش می کردم… دلم واسش پر می کشید. برای به آغوش کشیدن تن ظریفش… برای بوییدن اون تن پاک… آهی از سر دل میکشم و پا میذارم به اتاق…. دست دراز میکنم و چراغو روشن میکنم…. با دیدن چهره بانمکش لبخند نایابی میزنم، از همون لبخندایی که فقط مخصوص خودشه و بس لب من هیچوقت به لبخند باز نمیشه… رفیقام که میگن رهان،

با خنده بیگانه اس… وقتی به حرفشون فکر میکنم میبینم حق دارن که این حرفو بزن…. من هیچوقت جلوی هیچ آحد و الناسی نخندیدم…. هیچکس لبخند منو ندیده جز ساحل این اتاق…. من با عکس این دختر آروم میشم وای به حال خود واقعیش… کمی نزدیک دیوار میشم… کوبش قلب نا آرومم امونم رو بریده بود… تموم وجودم ساحل رو، تمنا می کرد… ساحلی که حتی از وجود منه عاشق بی خبره… نمیدونه یکی هس که عاشقانه میپرستش…. -نمیدونه یکی هس که براش جون میده… این همه سال صبر کردم تا وقتش برسه… اما انگار هرچی بزرگتر

میشه ترسم زیادتر میشه… ترس از دست دادنش… ترس اینکه مبادا دل کوچیکش واسه کسی جز من بلرزه…. یا اینکه اصلا عشق منو قبول میکنه…. نیشخندی میزنم…. رهان هیچوقت چیزی رو نخواسته که به دستش نیاره…. ساحل مال منه… چه بخواد… چه نخواد… وقتش که برسه کاری میکنم با پای خودش به این خونه بیاد.. از تصورات لحظاتی که میتونم باهاش تجربه کنم وجودم غرق لذت میشه… نگاه میگیرم از عکس ها…. هرچی بیشتر نگاه می کردم بیشتر دل هوایی این وروجک میشدم…. نفسمو کلافه بیرون میدم و اتاق رو ترک میکنم….