دانلود رمان تکاور از کلثوم حسینی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

همه چیز از شب مرموز و ترسناک شروع شد. از یک عشق قدیمی تا تباه کردن ثمره آن عشق. آتشی ‌که به پا شد و قتل‌عامی دردناک…پروای‌ای که از دل مهر و محبت به قعر جهنم سرد و بی‌روح فرو آمد و مردی که مردانه ایستاد پای عزت او…تقابل نفرت و عواطف میان انبوه دشمنان قسم‌خورده و کینه‌توز.

خلاصه رمان تکاور

کلافه با صراحت نگاه یخی و جدی اش را از صورت موذیانه سیروس می گیرد و با تاسف بدون آن که کلامی به زبان آورد؛ با مفصل انگشتش دو ضربه محکم به درب اتاق می نوازد. که پشت بندش صدای رسای رئیس به گوش می رسد. بیا تو… فکش زاویه پیدا می کند و نگاه تیز و کدری حواله سیروس می فرستد، همزمان که دستگیره در را لمس می کند؛ سرد لب می زند: این طوری بی حساب نمی شیم!

پیوند میان ابروان هشتی سیروس چنان درهم گره می خوردند که سفیدی چشماناش محو و تیله قهوه ایش تیره تر از همیشه تهدی دوار زوم نی م رخ پسرک جوان می شود. امیریل با چهره ناخوانا با ریاکشن خنثی وارد تنها اتاق مرفه و مناسب و یال ی متروکه میشود، که در نگاه اول؛ پرده کرکره ای کشیده روی پنجره مات، تاری کی و دِم اتاق توجه اش را جلب میکند.

اتاق سراسر در تار یکی و خفگی بدون ذره ای نور و هوای تازه بود و هیچ منبع از سیستم سرمایشی یا گرمایشی هم وجود نداشت. بوی نا خیلی کم زیر بینی اش می نوازد اما با صدای خشک و سنگین مرد نشسته روی مبل قدری توجهش را سمت او جلب می کند. توضیح بده. بدون مقدمه می گوید، طوری که نه سوالی بود نه حتی خبری؛ تنها فرد منفعل و اتمام شونده برای بحث داغ پیش رو… ای نکه باز کارشکنی و سرپیچی کردن را باید پای عواقبش بماند، حتی اگر جانشین هم باشد.