دانلود رمان حس معکوس (جلد اول) از پریناز بشیری با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری که تو یه خانواده متعصب بزرگ شده و یاد گرفته دختر بیراهه بره مرگ کمترین مجازاتشه. دختری که یک عمر اشتباه نکرد ولی… حس معکوس روایت آدمای دور بر ماست.‌ گاهی وقتا یه رابطه غلط شروع میشه ؛ دوستی دختر و پسر ، رابطشون با هم، هیچ وقت نمیشه گفت شروع یه مسئله با راه حل غلط ممکنه جواب غلطی بده. این رمان داستان متفاوتی از یک دوستی، از یک عشق یکطرفه که پایانش ناپیداس. داستانی مابین جدال عشق و هوس، عقاید و سنت ها، خیانت و وفا داری، عقل و احساس…

خلاصه رمان معکوس

نیاز بی حرف از سر میز بلند شد و راه افتاد سمت اتاقش به صدا کردنای حمیراو بهت بچه ها توجهی نکرد خودشو انداخت تو اتاق و درو قفل کرد روی زمین سر خورد و نشست هنوزم براش گنگ بود چیزی که شنیده ”میخواد برگرده …چرا؟“ “یعنی آقا بزرگ میدونسته” ”اونکه می گفت دیگه پاشو ایران نمیذاره “ ”اگه بیاد… اگه بچه ها رو بگیر “با خودش حرف میزد انگار دیونه شده بود درسته آریا قضیش تموم شده بود ولی نمی تونست نسبت به برگشتنش بی تفاوت باشه. باید با فرخ صحبت می کرد.

انگار داشت تو خیال دست و پا میزد تو همون یه هفته ای که کنارش بودن سه کیلو کم کرده بود یادش نمی اومد حتی لحظه ای خیره شده باشه تو چشمای آریا با زاری نالید ”آخه لعنتی چرا میخوای بیای بشی نمک رو زخمم“ نمی دونست چقدر موند تو اتاق که با در زدنای حمیرا و صدا کردنای بچه ها به زور خودشو از زمین کندو کلید و تو قفل چرخوند. حمیرا با نگرانی نگاهش کرد و بچه ها بی توجه به حال زارش بالا پایین می پریدن. نیهاد- مامانی نمیریم …نمیریم….بریم دیگه. نهال-آره مامانی بریم دیگه ….

بستنیم بخوریم بعد پیتزای گـُندم بخوریم. گیج نگاهشون کرد حمیرا با احتیاط پرسید: -خوبی مادر ؟؟ نیاز سوالشو بی جواب گذاشت و با چشمای اشکی گفت: -میاد که بمونه؟؟ صدای نهال و نیهاد که یه ریز داشتن حرف میزدن سرشو برده بود ناخداگاه داد زد -خفه شیـــــــد. هر دو یدفعه ای ساکت شدن کلافه دستشو گذاشت رو صوتش نگاهی به صورت بغ کرده نهال و نیهاد کرد پشیمون شد از دادی که زد رو به حمیرا گفت: -میشه آمادشون کنی حمیرا جون ؟ حمیرا که حال خرابشو دید با تاسف سری تکون داد و دست بچه ها رو گرفت و برد…