دانلود رمان خانم دو وینتر از سوزان هیل با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

زندگی خانم دو وینتر که با ماکسیم مرموز ازدواج کرده‌ است، باید شاد و کامل باشد، اما شبح انتقام‌ جو ربکا، همسر اول ماکسیم، همچنان سایهٔ طولانی خود را بر سر آن‌ها می‌اندازد. پس از بیش از ده سال غیبت، به انگلیس برگشته‌اند، به‌نظر می‌رسد که سرانجام، خوشبختی نصیب آن‌ها خواهد شد.

خلاصه رمان خانم دو وینتر

دوستان زیادی دارد. همیشه داشته اند اما فایده ای به حالش نداریم پاسخ ندادم پیله نکردم هنوز نه جرأت نکردم بگویم دلم می خواهد بمانم نه به خاطر جایلز یا راجر یا بئاتریس بلکه از آن رو که ما اینجا بودیم، وطن، بالأخره برگشته بودیم و قلبم سرشار از اشتیاق بود. احساس تهور، آزادی و زایش دوباره میکردم و تماشای منظره مزارع پاییزی درختان و شمشادها آسمان و آفتاب حتی زاغ های سیاهی که بال زنان پیچ و تاب می خوردند به دل ضعفه ام می انداخت احساس گناه و شرمساری هم میکردم.

مثل این بود که به ماکزیم در مقام همسری و فادار خیانت کرده باشم، طوری شد که با رفتار بچگانه و ترحم انگیزی که تنها خودم می توانستم بفهمم، عمداً سرم را از پنجره برگرداندم و ضمن خودداری از نگاه کردن به آنچه می دیدم و دوست داشتم چشمانم را صرفاً دوختم به چهره رنگ پریده و بیمارگونه ماکزیم و دست خودم که دست او را گرفته بود و به چرم سیاه صندلی اتومبیل و شانه های راننده که کت سیاه به تن داشت.

داشتیم سرعت خود را کم میکردیم به خانه رسیده بودیم راجر را می دیدیم که به پدرش کمک میکرد از آن یکی خودرو پیاده شود. ماکزیم گفت، تحملش را ندارم نمیتوانم حرف ها و نگاههاشان را تحمل کنم. جولیان اونجا بود. دیدیش؟ ندیده بودمش. عصا دستش بود کارت رایت ها هم بودند. مهم نیست ماکزیم. من با آنها حرف میزنم من با همه شان طرف می شوم تو فقط باید دست بدی. تازه آنها فقط می خواهند راجع به بئاتریس حرف بزنند. کسی حرف دیگری نمی زند.